English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parlour boarder U شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to live en pension U شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
boarders U شاگرد شبانه روزی
boarder U شاگرد شبانه روزی
hostel U شبانه روزی
hostelry U شبانه روزی
hostels U شبانه روزی
circadian U شبانه روزی
quotidian U شبانه روزی
round-the-clock شبانه روزی
hosteler U مقیم شبانه روزی
boarding schools U اموزشگاه شبانه روزی
boarding school U اموزشگاه شبانه روزی
circadian rythm U ریتم شبانه روزی
boarding U مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
youth hostels U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostel U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
black out U حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
some day U یک روزی
daily bread U روزی
duily bread U روزی
some day U روزی
some time or other U یک روزی
per day U روزی
someday U روزی
once upon a time U روزی
per diem U روزی
some d. U یک روزی
on a given day U در روزی معین
one spoonful a day U روزی یک قاشق
perdiem U بقرار روزی
a few days U چند روزی
semidiurnal U کشندنیم روزی
two table spoonful a day U روزی دو قاشق سوپخوری
hand-to-mouth U محتاج گنجشک روزی
since the outbreak of the war U از روزی که جنگ در گرفت
hand to mouth U محتاج گنجشک روزی
semidiurnal U جذر و مد نیم روزی
de die in diem U از روزی به روز دیگر
drizzly day U روزی که باران سیرمی بارد
I will be staying a few days U من میخواهم چند روزی بمانم.
it a day U روزی یک فنجان چای خوری
nocturnally U شبانه
nightly U شبانه
nocturnal U شبانه
If things changer one day then … U اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
night schools U اموزشگاه شبانه
night and day U شبانه روز
burglarizes U شبانه دزدیدن
moonshiner U قاچاقچی شبانه
d. and night U شبانه روز
night school U اموزشگاه شبانه
nightlife U تفریحات شبانه
overnight U در مدت یک شب شبانه
cracksman U دزد شبانه
he went by night U شبانه رفت
burglarizing U شبانه دزدیدن
burglarized U شبانه دزدیدن
burglarize U شبانه دزدیدن
nocturnal prayer U نماز شبانه
nighttide U جزر و مد شبانه
night landing U فرود شبانه
vespertinal U شبانه عشایی
night interception U کمین شبانه
night operations U عملیات شبانه
pavor nocturnus U وحشت شبانه
nocturnal U نمایش شبانه
vespertine U مربوط به شب شبانه
night interception U رهگیری شبانه
night order U دستور شبانه
night order U دستورات شبانه
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
red letter day <idiom> U روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
first post U شیپور خبر شبانه
night interception U استراق سمع شبانه
nights U شب هنگام برنامه شبانه
night U شب هنگام برنامه شبانه
floorshow U نمایش باشگاههای شبانه
nocturn U سحر خوانی شبانه
battle lights U چراغ خاموشی شبانه
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
watch and ward U حق نگهبانی روزانه و شبانه
schoolwork U تکلیف شبانه دانشجو
nightlife U شرکت در تفریحات شبانه
moonlight fliting U اسباب کشی شبانه
rushee U دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
friars lantern U روشنایی شبانه بر روی باطلاق
night cap U گشتی رزمی هوایی شبانه
night line U ریسمان ماهی گیری شبانه
witch moth U پروانه بید شبانه شب پره
se'nnight U یکهفته هفت شبانه روز
sennight U یکهفته هفت شبانه روز
whippoorwill U مرغ شبانه پشه خوارمشرق امریکا
starlight scope U دوربین دید شبانه با استفاده از نور ستارگان
night clothes U لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
honky tonk U محل رقص یا کلوپ شبانه ارزان قیمت
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
serenades U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenading U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
cover charge U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
ignisfatuus U روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
vigil U گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
vigils U گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
to fly with the owl U کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
he lives on air U زندگی میکند
concubinary U که باصیغه یابطورصیغه زندگی میکند
fruitarian U کسیکه با میوه زندگی میکند .
arcadian U ادمیکه ساده و بی تجمل زندگی میکند
dead hours U ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
foundationer U کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
inlander U کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
bald eagles U نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
bald eagle U نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
campers U شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
camper U شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
vorticel U جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
land crab n U خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
lord high stew of england U رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
urbanite U کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
paymaster general U رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
famulus U شاگرد
footboy U شاگرد
buttons U شاگرد
follwer U شاگرد
student U شاگرد
condisciple U هم شاگرد
schoolgirls U شاگرد
errand boy U شاگرد
schoolgirl U شاگرد
students U شاگرد
disciples U شاگرد
mate U شاگرد
disciple U شاگرد
mated U شاگرد
mates U شاگرد
shop boy U شاگرد
pupils U شاگرد
trainee U شاگرد
trainees U شاگرد
apprentice U شاگرد
votary U شاگرد
apprentices U شاگرد
pupil U شاگرد
houseboys U خانه شاگرد
houseboy U خانه شاگرد
driver's mate U شاگرد راننده
helper U شاگرد قالیباف
scholastic agent U شاگرد پیدا کن
assistant driver U شاگرد شوفر
horseboy U شاگرد مهتر
shop boy U شاگرد دکان
grummet U شاگرد خانه
cook's mate U شاگرد اشپز
boys U خانه شاگرد
shop girl U شاگرد دکان
shop girl U شاگرد پادو
boy U خانه شاگرد
boots U شاگرد مهمانخانه
loblolly boy or man U شاگرد جراح
counter jumper U شاگرد دکان
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
students U شاگرد اهل تحقیق
protege U حمایت شده شاگرد
journey man U شاگرد یا کارگر روزمزد
student U شاگرد اهل تحقیق
student of law U شاگرد دانشکده حقوق
an idle pupil U شاگرد بیکار یا تنبل
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
page U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
pages U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
paged U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
assignments U تکلیف درسی و مشق شاگرد
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
coach and pupil method U روش مربی و شاگرد دراموزش
assignment U تکلیف درسی و مشق شاگرد
truants U شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
undergrad u te U شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com