English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boarder U شاگرد شبانه روزی
boarders U شاگرد شبانه روزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
parlour boarder U شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
Other Matches
to live en pension U شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
hostel U شبانه روزی
round-the-clock شبانه روزی
hostelry U شبانه روزی
circadian U شبانه روزی
quotidian U شبانه روزی
hostels U شبانه روزی
boarding school U اموزشگاه شبانه روزی
boarding schools U اموزشگاه شبانه روزی
hosteler U مقیم شبانه روزی
circadian rythm U ریتم شبانه روزی
boarding U مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
youth hostels U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostel U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
black out U حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
some day U روزی
per diem U روزی
some day U یک روزی
per day U روزی
some d. U یک روزی
some time or other U یک روزی
daily bread U روزی
someday U روزی
once upon a time U روزی
duily bread U روزی
on a given day U در روزی معین
one spoonful a day U روزی یک قاشق
perdiem U بقرار روزی
semidiurnal U کشندنیم روزی
a few days U چند روزی
hand to mouth U محتاج گنجشک روزی
hand-to-mouth U محتاج گنجشک روزی
two table spoonful a day U روزی دو قاشق سوپخوری
semidiurnal U جذر و مد نیم روزی
since the outbreak of the war U از روزی که جنگ در گرفت
de die in diem U از روزی به روز دیگر
drizzly day U روزی که باران سیرمی بارد
I will be staying a few days U من میخواهم چند روزی بمانم.
it a day U روزی یک فنجان چای خوری
trainee U شاگرد
follwer U شاگرد
footboy U شاگرد
famulus U شاگرد
condisciple U هم شاگرد
disciples U شاگرد
errand boy U شاگرد
shop boy U شاگرد
disciple U شاگرد
apprentices U شاگرد
apprentice U شاگرد
trainees U شاگرد
mates U شاگرد
mated U شاگرد
mate U شاگرد
buttons U شاگرد
student U شاگرد
votary U شاگرد
pupils U شاگرد
pupil U شاگرد
students U شاگرد
schoolgirl U شاگرد
schoolgirls U شاگرد
nocturnally U شبانه
nightly U شبانه
nocturnal U شبانه
If things changer one day then … U اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
loblolly boy or man U شاگرد جراح
shop girl U شاگرد دکان
helper U شاگرد قالیباف
shop boy U شاگرد دکان
houseboy U خانه شاگرد
cook's mate U شاگرد اشپز
houseboys U خانه شاگرد
scholastic agent U شاگرد پیدا کن
counter jumper U شاگرد دکان
driver's mate U شاگرد راننده
shop girl U شاگرد پادو
assistant driver U شاگرد شوفر
horseboy U شاگرد مهتر
grummet U شاگرد خانه
boys U خانه شاگرد
boots U شاگرد مهمانخانه
boy U خانه شاگرد
pavor nocturnus U وحشت شبانه
d. and night U شبانه روز
cracksman U دزد شبانه
vespertine U مربوط به شب شبانه
burglarized U شبانه دزدیدن
vespertinal U شبانه عشایی
night order U دستورات شبانه
burglarize U شبانه دزدیدن
night schools U اموزشگاه شبانه
night school U اموزشگاه شبانه
night and day U شبانه روز
overnight U در مدت یک شب شبانه
night interception U رهگیری شبانه
burglarizes U شبانه دزدیدن
moonshiner U قاچاقچی شبانه
burglarizing U شبانه دزدیدن
he went by night U شبانه رفت
night interception U کمین شبانه
nighttide U جزر و مد شبانه
nightlife U تفریحات شبانه
nocturnal prayer U نماز شبانه
night order U دستور شبانه
night operations U عملیات شبانه
nocturnal U نمایش شبانه
night landing U فرود شبانه
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
red letter day <idiom> U روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
journey man U شاگرد یا کارگر روزمزد
protege U حمایت شده شاگرد
an idle pupil U شاگرد بیکار یا تنبل
students U شاگرد اهل تحقیق
student U شاگرد اهل تحقیق
student of law U شاگرد دانشکده حقوق
watch and ward U حق نگهبانی روزانه و شبانه
nightlife U شرکت در تفریحات شبانه
night U شب هنگام برنامه شبانه
nights U شب هنگام برنامه شبانه
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
floorshow U نمایش باشگاههای شبانه
moonlight fliting U اسباب کشی شبانه
battle lights U چراغ خاموشی شبانه
night interception U استراق سمع شبانه
first post U شیپور خبر شبانه
nocturn U سحر خوانی شبانه
schoolwork U تکلیف شبانه دانشجو
rushee U دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
assignments U تکلیف درسی و مشق شاگرد
page U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
paged U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
pages U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
coach and pupil method U روش مربی و شاگرد دراموزش
assignment U تکلیف درسی و مشق شاگرد
se'nnight U یکهفته هفت شبانه روز
night line U ریسمان ماهی گیری شبانه
friars lantern U روشنایی شبانه بر روی باطلاق
witch moth U پروانه بید شبانه شب پره
night cap U گشتی رزمی هوایی شبانه
sennight U یکهفته هفت شبانه روز
truants U شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truant U شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
undergrad u te U شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
underclassman U شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
whippoorwill U مرغ شبانه پشه خوارمشرق امریکا
grader U جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
honky tonk U محل رقص یا کلوپ شبانه ارزان قیمت
starlight scope U دوربین دید شبانه با استفاده از نور ستارگان
night clothes U لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
gentleman commoner U شاگرد ممتازدانشگاه اکسفوردو کمبریج که شهریهای بیشترازشاگردان عادی میپردازد
resident school U مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
serenaded U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenading U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
cover charge U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
ignisfatuus U روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
vigils U گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
vigil U گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
to fly with the owl U کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
dead hours U ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com