English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (607 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carding brush U شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
willy U ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن
carding U موازی کردن الیاف قبل از ریسندگی
narani seogi U ایستادن موازی پاها همعرض شانه
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
sliver U فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
unidirectional composite U ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
scissored wool U پشم مقراضی [پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
over dyeing U [رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
filament U الیاف [بلند و ممتد مثل ابریشم و یا الیاف مصنوعی]
wool sorting U دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
hackle U شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
synthetic fibers U الیاف شیمیایی [الیاف مصنوعی]
carding U حلاجی
batting U پنبه حلاجی شده
fleece U پشم حلاجی نشده
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
stripping of dye U رنگبری کردن از الیاف
parallelled U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleled U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallels U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
vat dyeing U رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
multiple U معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
lpt U در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD U معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
manual U دستور رزمی دستی سیستم دستی
hackle U شانه کردن
heckling U شانه کردن
heckle U شانه کردن
heckles U شانه کردن
heckled U شانه کردن
shirks U شانه خالی کردن از
flinched U شانه خالی کردن
shirking U شانه خالی کردن از
shirk U شانه خالی کردن از
flinch U شانه خالی کردن
shirked U شانه خالی کردن از
flinching U شانه خالی کردن
weasel U شانه خالی کردن
weasels U شانه خالی کردن
shrinking U شانه خالی کردن از
beat U شانه خالی کردن
shrink U شانه خالی کردن از
repudiate U شانه خالی کردن
shirk U شانه خالی کردن
cop-out U شانه خالی کردن
quails U شانه خالی کردن
evade U شانه خالی کردن
flinches U شانه خالی کردن
shrinks U شانه خالی کردن از
quail U شانه خالی کردن
bleneh U شانه خالی کردن
to c. ata difficulty U ازسختی شانه خالی کردن
shoulder block U سد کردن حریف با ضربه شانه
back-comb U شانه کردن مو به سمت فرق سر
carding U شانه کردن پشم یاپنبه
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
To shirk ones responsibility . U اززیر با رمسئولیت شانه خالی کردن
lie-down U از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
lie down U از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
to overrun one's duty U از انجام وفیفه شانه خالی کردن
to reject something with a shrug [of the shoulders] U با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
shrink one's duty U از انجام وظیفه شانه خالی کردن
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
head to head U رقابت شانه به شانه
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
noil U خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
forestall U پیش دستی کردن بر
bear hugs U دو دستی بغل کردن
forestalled U پیش دستی کردن بر
lubber U خام دستی کردن
hand plane U رنده کردن دستی
bear hug U دو دستی بغل کردن
hand advance U میزان کردن دستی
forestalls U پیش دستی کردن بر
get round U پیش دستی کردن بر
rough draw U سر دستی طرح کردن
sign off U از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
parallel U موازی کردن اسکیها
paralleled U موازی کردن اسکیها
parallelling U موازی کردن اسکیها
parallels U موازی کردن اسکیها
parallelled U موازی کردن اسکیها
paralleling U موازی کردن اسکیها
score off a person U بر کسی پیش دستی کردن
circumvents U باحیله پیش دستی کردن
score a person U بر کسی پیش دستی کردن
automatize U خودکار کردن یک وسیله دستی
circumventing U باحیله پیش دستی کردن
circumvent U باحیله پیش دستی کردن
circumvented U باحیله پیش دستی کردن
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
combing U شانه کردن جستجو کردن
comb U شانه کردن جستجو کردن
combed U شانه کردن جستجو کردن
parallelize U تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
shunted U موازی کردن بستن بسته شدن
shunt U موازی کردن بستن بسته شدن
shunts U موازی کردن بستن بسته شدن
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
jackhammer U مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
craft reimbursable supply U اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
shunts U موازی موازی فرعی
shunted U موازی موازی فرعی
shunt U موازی موازی فرعی
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
paralleling U موازی کردن برابر کردن
paralleled U موازی کردن برابر کردن
parallel U موازی کردن برابر کردن
prallelize U تشبیه کردن موازی کردن
parallelled U موازی کردن برابر کردن
parallelling U موازی کردن برابر کردن
parallels U موازی کردن برابر کردن
parallelled U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleling U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallels U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
fibers U الیاف
collimate U تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
fiber optics U الیاف نوری
raffia U الیاف رافیا
glass fibers U الیاف شیشه
ravel U از هم جداکردن الیاف
undyed <adj.> U الیاف خام
vegetable fiber U الیاف گیاهی
to unravel woven [knitted] fabric U از هم جداکردن [الیاف]
man-made fiber U الیاف شیمیایی
man-made fiber U الیاف مصنوعی
acetate fibers U الیاف استاتی
vulcanized fiber U الیاف وولکانیده
fibrillation U تشکیل الیاف
ramie U الیاف گیاه
manila rope U الیاف یا طناب مانیلا
viscose rayon U الیاف سلولزی مصنوعی
cotton-carder U جدا کننده الیاف
Manila U از الیاف گیاهی نساجی
bath dye U حمام رنگرزی الیاف
dyeability U قابلیت رنگرزی الیاف
orientation of fibers U نظم و یکنواختی الیاف در نخ
shrinkage U جمع شدن الیاف
hydrophobic U [الیاف مصنوعی ضد جذب آب]
bleaching U رنگ زدایی الیاف
coir U الیاف سخت وزبر
crepe paper U کاغذ الیاف درشت
decorticate U بصورت الیاف در اوردن از
piassava U الیاف نخل پیاساوا
wheelbarrows U با چرخ دستی یا چرخ خاک کشی حمل کردن
wheelbarrow U با چرخ دستی یا چرخ خاک کشی حمل کردن
infinity method U روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
tow U پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
fascicule U دسته یا مجموعه کوچک الیاف
yarn U الیاف داستان افسانه امیز
fascicle U دسته یامجموعه کوچک الیاف
flaxy filaments U رشته هایا الیاف کتان
fasciculus U دسته یا مجموعه کوچک الیاف
spun glass U شیشه مذاب الیاف مانند
yarns U الیاف داستان افسانه امیز
acetate rayon process U فرایند تهیه الیاف استاتی
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
density U تراکم الیاف [در یک مساحت معین]
plucker U ماشین الیاف بازکن پشم
polyester U الیاف یاپارچه پولی استر
tows U پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
oakum U پس مانده الیاف شاهدانه کنف لایی
oakum U الیاف قیراندود کنف مخصوص درزگیری
curing time U مدت زمان پخت الیاف در رنگرزی
vegetable fiber U الیاف سلولزی [مثل پنبه و کنف]
protein fiber U الیاف پروتئینی [مانند ابریشم و پشم]
mildew U کپک و قارچ بر روی الیاف پنبه
cellulose U الیاف سلولز [در پنبه کنف و غیره]
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
blade U کاردک تیز جهت بریدن الیاف اضافی
dacron U نام تجارتی الیاف مصنوعی پارچه داکرون
ingrain U نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
natural fiber U الیاف طبیعی [مثل پشم، پنبه و ابریشم]
henequen U الیاف محکم وزرد رنگ گیاه صباره
tip fading U [رنگ پریدگی الیاف در مجاورت نور آفتاب]
flocculus U دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
kapok U الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
yacht rope U طناب ساخته شده از الیاف نرم و سفید مانیل
flock U [الیاف ریز و خرد شده که قابلیت ریسندگی دارند.]
patina U [جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
shouldered U شانه
shouldering U شانه
beater U شانه
pitchforks U شانه
scapula U شانه
scapulas U شانه
comb U شانه
combed U شانه
omoplate U شانه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com