English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (637 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
entail U شامل بودن فراهم کردن
entailed U شامل بودن فراهم کردن
entailing U شامل بودن فراهم کردن
entails U شامل بودن فراهم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contained U شامل بودن خودداری کردن
contain U شامل بودن خودداری کردن
contains U شامل بودن خودداری کردن
applies U درخواست کردن شامل حال بودن
applying U درخواست کردن شامل حال بودن
apply U درخواست کردن شامل حال بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
include U شامل بودن متضمن بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
consist U شامل بودن عبارت بودن از
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
avaiiability U فراهم بودن
engird U شامل بودن
engirdle U شامل بودن
comprise U شامل بودن
comprised U شامل بودن
comprises U شامل بودن
embrace U شامل بودن
embraced U شامل بودن
embraces U شامل بودن
embracing U شامل بودن
encompassing U شامل بودن دربرگرفتن
encompass U شامل بودن دربرگرفتن
encompassed U شامل بودن دربرگرفتن
encompasses U شامل بودن دربرگرفتن
subtend U در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
desqview U نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
procuring U فراهم کردن
procures U فراهم کردن
work up U کم کم فراهم کردن
effecturate U فراهم کردن
to find in U فراهم کردن
to bring a bout U فراهم کردن
accrete U فراهم کردن
procured U فراهم کردن
to bring about U فراهم کردن
procure U فراهم کردن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
provides U وسیله فراهم کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
raise money U فراهم کردن پول
obtain U فراهم کردن گرفتن
to obtain something U فراهم کردن چیزی
provide U وسیله فراهم کردن
to get [hold of] something U فراهم کردن چیزی
To raise money. U پول فراهم کردن
to bring something U فراهم کردن چیزی
jockey U با حیله فراهم کردن
jockeys U با حیله فراهم کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
gag U مانع فراهم کردن برای
get U بدست اوردن فراهم کردن
getting U بدست اوردن فراهم کردن
occasions U موجب شدن فراهم کردن
occasioning U موجب شدن فراهم کردن
gets U بدست اوردن فراهم کردن
gagging U مانع فراهم کردن برای
to gather together U جمع کردن فراهم اوردن
obstructively U با قصد فراهم کردن مانع
gagged U مانع فراهم کردن برای
occasion U موجب شدن فراهم کردن
occasioned U موجب شدن فراهم کردن
gags U مانع فراهم کردن برای
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
to bring a bout by intrigue U بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
to raise the wind U پول برای مقصودی فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to reseat a theatre U صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
give (someone) a hard time <idiom> U لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to turn the tables on any one U وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
eudemonism U اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
inducing U فراهم کردن تحمیل کردن
induce U فراهم کردن تحمیل کردن
subsume U شامل کردن استقراء کردن
induces U فراهم کردن تحمیل کردن
provision U شرط کردن فراهم کردن
subsumes U شامل کردن استقراء کردن
subsuming U شامل کردن استقراء کردن
to make up U جبران کردن فراهم کردن
subsumed U شامل کردن استقراء کردن
induced U فراهم کردن تحمیل کردن
eudaemonism U اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism U اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
recreates U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
personal U محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
keypad U مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
report program generator U زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
live up to <idiom> U طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
paralleled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
whorls U فراهم
in U شامل
inclusive U شامل
comprising U شامل
sweeping U شامل
Inc U شامل
containing U شامل
self inclusive U شامل
to the fore U فراهم
in- U شامل
far-reaching U شامل
whorl U فراهم
covering U شامل
including U شامل
get-togethers U فراهم اوردن
to come about U فراهم شدن
ingathering U فراهم اوری
trinomial U شامل سه نام
excluding U شامل نشدن
assembled U فراهم اوردن
bimillenary U شامل دوهزار
unaccommodated U فراهم نشده
to get together U فراهم اوردن
foregather U فراهم امدن
get-together U فراهم اوردن
get together U فراهم اوردن
cater U فراهم نمودن
applying U شامل شدن
catered U فراهم نمودن
accrete U فراهم شدن
available U دردسترس فراهم
assemble U فراهم اوردن
catering U فراهم نمودن
caters U فراهم نمودن
forgather U فراهم امدن
applies U شامل شدن
to call together U فراهم اوردن
apply U شامل شدن
ineligible U شامل نشدنی
to d. on U فراهم اوردن
butyric U شامل کره
retrospect U شامل گذشته
trooped U فراهم امدن
butyraceous U شامل کره
includible U شامل کردنی
procurance U فراهم سازی
troop U فراهم امدن
inclusive or U یای شامل
trooping U فراهم امدن
includable U شامل کردنی
exterminatory U فراهم کننده
collector U فراهم اورنده
do with <idiom> U شامل شدن
assembles U فراهم اوردن
collectors U فراهم اورنده
congestion U فراهم امدگی
modem U وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
plenary U شامل تمام اعضاء
excludes U شامل نشدن یا جداشدن
accru U اجتماع فراهم شدگی
exclusive U آنچه شامل نمیشود
inclusive or gate U دریچه یای شامل
procurer U فراهم سازنده جاکش
retroact U شامل گذشته شدن
exclude U شامل نشدن یا جداشدن
exclusion U عمل شامل نشدن
intraspecies U شامل گروه بخصوصی
over all U شامل همه چیز
intraspecific U شامل گروه بخصوصی
across the board U شامل تمام طبقات
means are not a U وسایل فراهم نیست
ex post facto U شامل اصول گذشته
ready money U پول فراهم شده
exhaustive U شامل تمام جرئیات
terraqueous U شامل خشکی ودریا
echaustive U شامل همهء جزئیات
plenaries U شامل تمام اعضاء
gnomic U شامل پند و ضرب المثل
apodeictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
fullest U کامل یا شامل همه چیز
Is breakfast included? U آیا شامل صبحانه هم میشود؟
toffy U اب نبات شامل شکر زردوشیره
tenementary U شامل ملک استیجاری اپارتمانی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com