English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trouvere U شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
odyssey U قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odysseys U قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
Quchan U قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
he does not know french U او زبان فرانسه نمیداند فرانسه بلد نیست
duty with troops U در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
northing U عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
combat team U گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
combat developer U وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
locarno treaty U بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
field services U قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
eleventh U یازدهم
French U فرانسه زبان فرانسه
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
Poppy Day U روز یازدهم نوامبر
eleven punch U سوراخ ردیف یازدهم
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
combat power U نیروی رزمی استعداد رزمی
combat orders U دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
north-east U شمال شرقی در شمال شرق
north-west U شمال غربی در شمال غرب
north north east U میان شمال و شمال خاور
northeast U شمال شرقی شمال شرق
northwest U شمال غرب شمال غربی
north east U شمال شرق شمال شرقی
north by cast U میان شمال و شمال شرقی
north west U شمال غرب شمال غربی
K, k (K's, k's) U حرف یازدهم الفبای انگلیسی
November U نام ماه یازدهم سال فرنگی
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
holarctic U وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
combat air patrol U هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
poets U شاعر
rich in U پر از شاعر
scop U شاعر
poet U شاعر
bard U شاعر
bards U شاعر
horatian U شاعر لاتین
poematic U نظمی شاعر
laureatel U شاعر برجسته
minstrels U شاعر نقال
minstrel U شاعر نقال
poet laureate U شاعر برجسته
bard U شاعر و اوازخوان
budding poet U جوجه شاعر
bards U شاعر و اوازخوان
productive of poets U شاعر پرور
combat airlift support U پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
verseman U شاعر وسراینده نظم
homeric U شاعر نابینای یونان
verser U شاعر و سراینده نظم
mythopoet U شاعر افسانه نویس
sweet william U گل میخک شاعر حسن یوسف
orpheus U ارفیوس موسیقی دادن و شاعر
shaken U وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
skald U شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
virgilian U به شیوه virgil شاعر نامی روم
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
rimester U قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
minnesinger U شاعر غزل سرای المانی درسدههای 21تا 41میلادی
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
troubadours U شاعر بزمی ونوازنده دوره گرد قرون 11 الی 31فرانسه
troubadour U شاعر بزمی ونوازنده دوره گرد قرون 11 الی 31فرانسه
french master U فرانسه
adjustable nut wrench آچار فرانسه
French Guiana U گیانای فرانسه
French Guiana U گویان فرانسه
french revolution U انقلاب فرانسه
flat nose plier U اچار فرانسه
adjustable wrench آچار فرانسه
French Polynesia U پولینزی فرانسه
chGteau U خانهایروستاییبزرگدر فرانسه
francophil U فرانسه دوست
francophil U هواخواه فرانسه
wrenched U اچار فرانسه
frenchless U فرانسه ندان
laissez aller U تلفظ به فرانسه
gallice U بزبان فرانسه
gallophile U فرانسه دوست
wrench U اچار فرانسه
wrenches U اچار فرانسه
francophile U هواخواه فرانسه
francophile U فرانسه دوست
Channel Tunnel U تونلراهآهنزیر کانالانگلستانبینانگلیسو فرانسه
Common Market U فرانسه لوکزامبورگ و هلند
to set off for France U رهسپار شدن به فرانسه
to talk french U فرانسه حرف زدن
He is ahead of me in french. U درزبان فرانسه از من جلواست
Charterhouse U دیر کارتوزی [در فرانسه]
figure of eight knot U گره هشت فرانسه
dauphiness U عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
Alsatian U اهل ایالت آلزاس در فرانسه
marseillaise U مارسیز سرود ملی فرانسه
fabliau U وابسته باشعار قدیم فرانسه
Alsatians U اهل ایالت آلزاس در فرانسه
it borders on france U در سر حد مرز فرانسه واقع است
upsilon U است وصدای u را در فرانسه میدهد
My French is not up to much. U فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
constable of france U فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
keep up your french U زبان فرانسه راهمانقدرکه میدانیدنگاه دارید
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
quality U تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
denier U نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
e c s c (european coal & steel commissio U فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
qualities U تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
liberty pole U چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
sou U مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
pyrenran U وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
mistral U باد خشک سرد شمالی درجنوب فرانسه
He is giving her French lessons in exchange for English lessons U به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
champagne U نام مشروبی که درشامپانی فرانسه تهیه میشود
the peninsular war U جنگ انگلیس و فرانسه در شبه جزیره ایبری
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
riviera U ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
Monaco U ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
sturm und drang U نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
Fontainebleau U [سبک دکوراسیون در قصر ییلاقی سلطنتی فرانسه]
flower de luce U گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
fleur de lis U گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
the big four U درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
pom U یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
poms U یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
The [main] protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France. U بریتانیا و فرانسه سردمداران [اصلی] در مبارزه مستعمراتی بودند.
fleur de lys U گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
femme-fleur U [طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
percheron U یکجور اسب نیرومندو تندروکه درنواحی فرانسه پرورده میشود
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native . U فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
epical U رزمی
combat U رزمی
combated U رزمی
combats U رزمی
epics U رزمی
epic U رزمی
combating U رزمی
vase structure U بافت سه پوده گلدانی [در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
north <adj.> U شمال
northerly U شمال
north U در شمال
north U شمال
field ration U جیره رزمی
field service U خدمات رزمی
combat troops U عدههای رزمی
combat support U پشتیبانی رزمی
combat trains U بنه رزمی
combatdrill U تمرین رزمی
combat team U تیم رزمی
combat surveillance U مراقبت رزمی
fighting load U بار رزمی
field type U نوع رزمی
combat vehicle U خودروی رزمی
field commands U یکانهای رزمی
heroic verse U شعر رزمی
field commands U قسمتهای رزمی
field duty U خدمات رزمی
herioic verse U شعر رزمی
nonbattle U غیر رزمی
field duty U ماموریت رزمی
operational route U جاده رزمی
field exercise U تمرین رزمی
field grade U رده رزمی
combatintelligence U اطلاعات رزمی
field gun U توپ رزمی
field manual U دستور رزمی
combatcommand U یکان رزمی
field officer U افسر رزمی
field order U دستورالعمل رزمی
field army U ارتش رزمی
combat , elements U عناصر رزمی
combat , elements U یکانهای رزمی
martial arts U ورزشهای رزمی
combat arms U رسته رزمی
groups U گروه رزمی
combat crew U خدمه رزمی
combat development U توسعه رزمی
group U گروه رزمی
c ration U جیره رزمی
combat duty U ماموریت رزمی
combat , echelon U یکان رزمی
combat , echelon U رده رزمی
battle problems U مشکلات رزمی
readiness U امادگی رزمی
non combatant U غیر رزمی
non-combatants U غیر رزمی
field glasses U عینک رزمی
strengths U استعداد رزمی
strength U استعداد رزمی
non-combatant U غیر رزمی
battle casualty U ضایعات رزمی
battle station U پایگاه رزمی
combat duty U امور رزمی
combat efficiency U کارایی رزمی
task organization U سازمان رزمی
combat readiness U امادگی رزمی
combat jump U پرش رزمی
combat outpost U پاسدار رزمی
combat ration U جیره رزمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com