English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
like charge U شارژ همنام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
NiMH U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
charges U شارژ کردن شارژ
charge U شارژ کردن شارژ
namesakes U همنام
homonymous U همنام
namesake U همنام
like charge U قطبهای همنام
like poles U قطبهای همنام
unlike charge U قطب غیر همنام
mary maximus U ان مریم که از همنام های خود بیشتر سال دارد
heat U شارژ
fluxing agent U شارژ
charging U شارژ
heats U شارژ
furnace charge U شارژ کوره
coke per charge U ذغال کک شارژ
charge d'affaires U شارژ دافر
basic allowance U شارژ انبار
melting charge U شارژ ذوب
charger U دستگاه شارژ
chargers U دستگاه شارژ
load U شارژ کردن
loads U شارژ کردن
authorized stockage list U صورت شارژ انبار
maintenance float U شارژ انبار سیال
constant voltage charge U شارژ با ولتاژ ثابت
constant current charge U شارژ با جریان ثابت
liquid metal charge U شارژ فلز مذاب
uncharged U غیر مسلح شارژ نشده
turbocharger U موتور شارژ کننده توربین
chargeable U آنچه قابل شارژ است
maintenance float U شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
tariff U شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
tariffs U شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
floatation U سطح اماد اضافی شارژ انباراضافی
charges U مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge U مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
electric U تعداد اتم هایی که شارژ شده اند.
dry cell battery U باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
NiCad U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
charging point U محل هواگیری و گازگیری درروی هواپیما محل شارژ یاپر کردن گاز
electroluminescence U نور ارسال شده از نقط ه فسفری وقتی توسط الکترون یا قطعه شارژ شده پرشود
charge U خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges U خرج گذاری کردن شارژ کردن
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com