Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 34 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
slog
U
سیلی
slogged
U
سیلی
slogging
U
سیلی
slogs
U
سیلی
buffet
U
سیلی
buffeted
U
سیلی
buffeting
U
سیلی
buffets
U
سیلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skelp
U
چابک سیلی
skelpit
U
چابک سیلی
boxes
U
توگوشی سیلی
box
U
توگوشی سیلی
slap
U
سیلی تودهنی
slapped
U
سیلی تودهنی
slapping
U
سیلی تودهنی
slaps
U
سیلی تودهنی
spat
U
سیلی زدن
She slapped him.
U
خواباندتو گوشش ( سیلی زد )
spat
U
کشمکش کردن سیلی
smacker
U
سیلی زننده خوش طعم
A bird in the hand is worth two in the bush.
<proverb>
سیلی نقد به از حلوای نسیه.
smacked
U
صدای سیلی یا شلاق مزه
smacks
U
صدای سیلی یا شلاق مزه
smacking
U
سیلی زننده خوش طعم
smack
U
صدای سیلی یا شلاق مزه
slapping
U
صدای چلب چلوپ سیلی زدن
slaps
U
صدای چلب چلوپ سیلی زدن
slapped
U
صدای چلب چلوپ سیلی زدن
slap
U
صدای چلب چلوپ سیلی زدن
box
U
بوکس بازی کردن سیلی زدن
boxes
U
بوکس بازی کردن سیلی زدن
sclaff
U
سیلی نرم برزمین خوردن چوگان گلف
keep up appearances
U
فاهر خود را حفظ کردن صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتن
A reounding slap ; Juicy fruit.
U
سیلی آبدار :میوه آبدار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com