English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stalinism U سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trotskism U سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
radicalism U اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
bolshevism U مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
supervisory U برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
interpretable U تعبیر کردنی تعبیر پذیر
Marxism U مارکسیسم
dogmatic marxism U مارکسیسم جزمی
new marxism U مارکسیسم نوین
the big three U روزولت و استالین و بعدهابه اتلی
stalinism U روش سیاسی ژوزف استالین
stalinize U کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
the big three U ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
crash conversion U تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
revisionism U روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
syntactical U نحوی
syntactic U نحوی
to what extent <adv.> U به چه نحوی
in what way <adv.> U به چه نحوی
how far <adv.> U به چه نحوی
syntactical analysis U تحلیل نحوی
someway U بیک نحوی
syntax error U خطای نحوی
in any way whatever U به نحوی از انحاء
paragrammatism U نابهنجاری نحوی
agreements U مطابقهء نحوی
agreement U مطابقهء نحوی
someways U بیک نحوی
dysphrasia U زبان پریشی نحوی
aphrasia U زبان پریشی نحوی
agrammatism U زبان پریشی نحوی
wait on (someone) hand and foot <idiom> U به هر نحوی پذیرایی کردن
acataphasia U زبان پریشی نحوی
grammatical U صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
leninism U اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
run U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
blessed folder U در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
sysgen U فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
peripheral U که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
integrated U نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
push down list U لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
hit on the fly printer U چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
sherlu U اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
phrase U تعبیر
phrased U تعبیر
comment U تعبیر
interpretation U تعبیر
interpretations U تعبیر
phrases U تعبیر
Alucinari U تعبیر
construing U تعبیر
expressions U تعبیر
commenting U تعبیر
expression U تعبیر
renderings U تعبیر
rendering U تعبیر
commented U تعبیر
hermeneutic U تعبیر
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
euphemism U حسن تعبیر
oneirocritic U خواب تعبیر کن
explanation U شرح تعبیر
misinterpretation U سوء تعبیر
translatable U قابل تعبیر
troplogy U تعبیر مجازی
misreads U بد تعبیر کردن
explanations U شرح تعبیر
misreading U بد تعبیر کردن
construction U تعبیر ساختمان
constructions U تعبیر ساختمان
inverting U سوء تعبیر
inverts U سوء تعبیر
invert U سوء تعبیر
euphemistically U باحسن تعبیر
interpretations U تعبیر ترجمه
interpretation U تعبیر ترجمه
misconstruction U تعبیر نادرست
misconstruction U تعبیر غلط
euphemisms U حسن تعبیر
interpretation of a dream U تعبیر خواب
misconstructions U تعبیر نادرست
misread U بد تعبیر کردن
misconsture U بد تعبیر کردن
commented U تعبیر کردن
commenting U تعبیر کردن
phrased U تعبیر کردن
dream interpretation U تعبیر رویا
phrase U تعبیر کردن
read U تعبیر کردن
reads U تعبیر کردن
misconstructions U تعبیر غلط
phrases U تعبیر کردن
an interpreter of dreams U تعبیر گو معبر
misconstrue U بد تعبیر کردن
misconstruing U بد تعبیر کردن
misconstrues U بد تعبیر کردن
misconstrued U بد تعبیر کردن
idioms U تعبیر ویژه
idiom U تعبیر ویژه
comment U تعبیر کردن
an abstract term U تعبیر تصویری
an interpreter of dreams U خواب تعبیر کن
euphemisical U وابسته به حسن تعبیر
euphemisical U دارای حسن تعبیر
atticism U تعبیر یا اصطلاح اتنی
proverbial expression U تعبیر ضرب المثلی
euphemisic U وابسته به حسن تعبیر
euphemisic U دارای حسن تعبیر
travesties U تعبیر هجو امیز
euphemistic U دارای حسن تعبیر
latinism U تعبیر یا اصطلاح لاتینی
travesty U تعبیر هجو امیز
segments U از تعبیر جدا شده است
take U تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
proverbial phrase U تعبیر مثلی یا ضرب المثلی
takes U تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
segment U از تعبیر جدا شده است
notional U فکری
intellectuals U فکری
intellectual U فکری
irreflection U بی فکری
excogitative U فکری
cerebral U فکری
braininess U فکری
incogitance U بی فکری
conceptual U فکری
mental U فکری
reflectional U فکری
inconsiderateness U بی فکری
incogitancy U بی فکری
barbarize U با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
pragmatize U موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
ideational shield U سپر فکری
ideological war U جنگ فکری
provinciality U کوته فکری
prudery U کوته فکری
reflective U فکری بازتابی
narrow minddedness U کوتع فکری
infantilism of thought U کوته فکری
brain work U کار فکری
heartsease U اسایش فکری
head work U کار فکری
fanaticism U کوته فکری
sentience U زندگی فکری
visualization U تجسم فکری
mental work U کار فکری
ideo motor U فکری- حرکتی
mechanical U غیر فکری
obsessive rumination U نشخوار فکری
insularism U کوته فکری
notions U ادراک فکری
notion U ادراک فکری
enlightenment U روشن فکری
provincialism U کوته فکری
obsession U وسواس فکری
obsessions U وسواس فکری
caprice U تمایل فکری
indoctrination U تلقین فکری
caprices U تمایل فکری
perspicuity U روش فکری
perspective U جنبه فکری
intellectual capital U سرمایه فکری
perspectives U جنبه فکری
dyslogia U گفتارپریشی فکری
captivity U گفتاری فکری
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
freedom of seas U ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
psychopathy U اختلالات فکری وروانی
absolute آزاد از قیود فکری
equanimity U تعادل فکری انصاف
intellectualize U بصورت فکری در اوردن
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
habiliment U جامه استعداد فکری
that is a good idea U خوب فکری است
brainstorm U اشفتگی فکری موقتی
brainstorms U اشفتگی فکری موقتی
ideo motor act U عمل فکری- حرکتی
He is an inconderate person . U آدم بی فکری است
to be i. with an idea U فکری در کسی تاثیر نمودن
A penny for your thoughts . Whats exactly on your mind ? U به چی؟ فکر می کنی ؟چرا در فکری ؟
To dismiss something from ones thoughtl . U فکری را از سر خود بیرون کردن
moron U فرد فاقد رشد فکری
morons U فرد فاقد رشد فکری
(have a) bee in one's bonnet <idiom> U فکری که مکررا به ذهن میآید
pixilated U دارای عدم تعادل فکری
sympathetically U ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
sympathizers U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
obsessive compulsive state U حالت وسواس فکری- عملی
She's quite a back number. <idiom> U او [زن] آدم کهنه فکری است.
sympathisers U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathizer U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
standby U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com