Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
damask
U
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stainless steel
U
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
notation
U
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
notations
U
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
opportunity target
U
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
successive
U
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
deusexmachina
U
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
pitting corrosion
U
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
debutant
U
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
drop down menu
U
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
thunderhead
U
توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
righting
U
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righted
U
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
postscript
U
سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد
postscripts
U
سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد
right
U
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
ripple through effect
U
نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
prefix notation
U
عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
characteristic diagram for the steel
U
دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
bituminous paint
U
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
palnut
U
مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
inserting
U
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
insert
U
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
inserts
U
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
hair crack
U
شکاف خوردگی ترک خوردگی
drop down list box
U
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
cartridges
U
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridge
U
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
background noise
U
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
carbon steel
U
فولاد کربن یا فولاد سخت
laitance
U
حبابی که پس از بتن ریزی درسطح بتن فاهر میشود وباعث متخلخل شدن سطح بتن میگردد
in consequence of
U
براثر
they fought with courage
U
براثر
potentize
U
براثر
drawing tools
U
مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
characters
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
magnetostriction
U
تغییر شکل براثر مغناطیس
see stars
<idiom>
U
براثر ضربه به سر ستاره دور سر دیدن
gangrene
U
فساد عضو براثر نرسیدن خون
pages
U
نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود
page
U
نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود
paged
U
نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود
burr
U
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burred
U
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burrs
U
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burring
U
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
black
U
سیاهی
blacker
U
سیاهی
blackness
U
سیاهی
blacked
U
سیاهی
griminess
U
سیاهی
iron mould
U
سیاهی
blackest
U
سیاهی
nigritude
U
سیاهی
blacks
U
سیاهی
nigrescence
U
سیاهی
blackouts
U
سیاهی
macule or mackle
U
سیاهی
sootiness
U
سیاهی
blackout
U
سیاهی
furnace black
U
سیاهی کوره
eye ball
U
سیاهی چشم
iron mold
U
سیاهی اهن
inkiness
U
سیاهی مرکب
macule
U
لکه سیاهی
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
melanize
U
با سیاهی علامت گذاشتن
Every thing swims before my eyes .
U
چشمم سیاهی می رود
black eyes
U
سیاهی اطراف چشم
He vanished into the night.
U
در سیاهی شب نا پدید گشت
black eye
U
سیاهی اطراف چشم
ani
U
پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
goal predicates blackness
U
زغال از سیاهی خبر میدهد
melanosis
U
سیاهی غیر طبیعی پوست
black will take no other hue
U
بالای سیاهی رنگی نیست
melanotic
U
دچار سیاهی غیر طبیعی درپوست
We were there just to make up numbers.
U
ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
smooths
U
صیقلی
slightest
U
صیقلی
slight
U
صیقلی
smoothest
U
صیقلی
slights
U
صیقلی
sleek
U
صیقلی
shiny
U
صیقلی
smoothed
U
صیقلی
sleekest
U
صیقلی
slighter
U
صیقلی
smooth
U
صیقلی
slighted
U
صیقلی
slighting
U
صیقلی
sleeker
U
صیقلی
glossy
U
صیقلی
levigate
U
صیقلی
melanism
U
سیاهی غیر طبیعی بشره سیاه چردگی
scoured
U
صیقلی کردن
scours
U
صیقلی کردن
varnish
U
صیقلی کردن
varnished
U
صیقلی کردن
scour
U
صیقلی کردن
smoothing
U
صیقلی کردن
sleeker
U
صیقلی کردن
sleekest
U
صیقلی کردن
varnishes
U
صیقلی کردن
sleek
U
صیقلی کردن
varnishing
U
صیقلی کردن
glass
U
صیقلی کردن
You name it , weve got it.
U
از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
slick
U
سطح صیقلی لیز
slickest
U
سطح صیقلی لیز
slickenside
U
سطح صیقلی صخره
You name it . Everything under the sun .
U
از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
reflective
U
صیقلی وابسته بطرز تفکر
waterworn
U
شسته شده و صیقلی در اثراب
reflectional
U
صیقلی وابسته بطرز تفکر
sector
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
bright work
U
سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
wears
U
خوردگی
wear
U
خوردگی
corrsion
U
خوردگی
erosion-corrosion
U
خوردگی
chafes
U
خوردگی
chafe
U
خوردگی
abrasion
U
خوردگی
corrosion
U
خوردگی
abrasions
U
خوردگی
erosion
U
خوردگی
chafing
U
خوردگی
holding
U
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
collission
U
بهم خوردگی
fissuration
U
ترک خوردگی
folium
U
چین خوردگی
surface corrosion
U
خوردگی سطحی
fraction
U
ترک خوردگی
fractions
U
ترک خوردگی
uneasiness
U
بهم خوردگی
graphitic corrosion
U
خوردگی گرافیتی
pliature
U
چین خوردگی
muss
U
بهم خوردگی
twist
U
پیچ خوردگی
induration
U
پینه خوردگی
corrosive action
U
اثر خوردگی
screws
U
پیچ خوردگی
screw
U
پیچ خوردگی
electrochemical corrosion
U
خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion
U
خوردگی الکترولیتی
queasiness
U
بهم خوردگی
inurement
U
پینه خوردگی
folding
U
چین خوردگی
rancidity
U
باد خوردگی
galvanic corrosion
U
خوردگی گالوانیکی
kink
U
پیچ خوردگی
erosion corrosion
U
خوردگی- فرسودگی
ruga
U
تاب خوردگی
rugosity
U
چروک خوردگی
indisposedness
U
بهم خوردگی
crossing out
U
قلم خوردگی
intercrystalline corrosion
U
خوردگی کریستالی
rick
U
پیچ خوردگی
backfall
U
زمین خوردگی
cracking
U
ترک خوردگی
shrinkage
U
چروک خوردگی
disbandment
U
برهم خوردگی
wrinkle
U
چین خوردگی
wrinkles
U
چین خوردگی
twisting
U
پیچ خوردگی
ricked
U
پیچ خوردگی
ricking
U
پیچ خوردگی
wrinkling
U
چین خوردگی
turmoil
U
بهم خوردگی
cancellation
U
قلم خوردگی
ricks
U
پیچ خوردگی
vermiculation
U
کرم خوردگی
torsion
U
پیچ خوردگی
twists
U
پیچ خوردگی
hot crack
U
ترک خوردگی گرم
indisposition
U
بهم خوردگی مزاج
he is recovered from his cold
U
سرما خوردگی او برطرف شد
stress corrosion
U
خوردگی در اثر تنش
indispositions
U
بهم خوردگی مزاج
worm hole
U
جای کرم خوردگی
corrosion control
U
جلوگیری و کنترل خوردگی
corrosion pit
U
فرورفتگی در اثر خوردگی
anticorrosive protection
U
حفافت در برابر خوردگی
trainsick
U
دچاربهم خوردگی حال
disorderliness
U
اختلال بهم خوردگی
cavities
U
کرم خوردگی دندان
folded
U
چین خوردگی زمین
fold
U
چین خوردگی زمین
slight cold
U
سرما خوردگی کم یا جزئی
revolt
U
بهم خوردگی انقلاب
revolts
U
بهم خوردگی انقلاب
folding test
U
ازمایش چین خوردگی
bending over test
U
ازمایش چین خوردگی
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com