English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
restrictionism U سیاست محدودیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
policy maker U سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
monetrarist keynesian debate U اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
circumscription U محدودیت
restraint U محدودیت
constraints U محدودیت ها
restraints U محدودیت
incomprehensiveness U محدودیت
limitations U محدودیت
limitation U محدودیت
finiteness U محدودیت
constraint U محدودیت
finitude U محدودیت
restriction U محدودیت
narrowness U محدودیت
restrictions U محدودیت
monetary restriction U محدودیت پولی
restriction U منع محدودیت
capital constraint U محدودیت سرمایه
constraint of supply U محدودیت امادی
limitable U محدودیت پذیر
time bar U محدودیت زمانی
trade restriction U محدودیت تجاری
restriction of range U محدودیت دامنه
wage constraint U محدودیت دستمزد
restraint of trade U محدودیت تجارت
age limit U محدودیت سنی
tie up <idiom> U محدودیت استفاده
compute bound U محدودیت محاسباتی
monetary deflation U محدودیت پولی
exchange restriction U محدودیت ارزی
in line <idiom> U با محدودیت متداول
appropriation limitation U محدودیت بودجه
import restriction U محدودیت واردات
economic constraint U محدودیت اقتصادی
economic stringency U محدودیت اقتصادی
budget constraint U محدودیت بودجه
exclusiveness U محدودیت انحصار
free play U بدون محدودیت
freely U بدون محدودیت
monopoly restriction U محدودیت انحصاری
exchange restricition U محدودیت ارزی
time limits U محدودیت زمانی
restrictions U منع محدودیت
restriction of imports U محدودیت واردات
budget constaint U محدودیت بودجهای
time limit U محدودیت زمانی
fire restriction U محدودیت اتش
limitation period U دوره محدودیت
modular constraint U محدودیت در جابجایی تصاویر
parochialism U محدودیت در افکار وعقایدمحلی
in restraint of trade U تحت محدودیت تجارتی
airspace restricted area U منطقه محدودیت پرواز
import quotas U محدودیت کمی واردات
appropriation limitation U محدودیت تخصیص اعتبار
exclusion U محدودیت در دستیابی به سیستم
freeing U کمی محدودیت نوع اسلحه
limited access U دراری محدودیت مدارک محدود
freezes U محدودیت عدم امکان تغییر
freeze U محدودیت عدم امکان تغییر
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
frees U کمی محدودیت نوع اسلحه
freed U کمی محدودیت نوع اسلحه
unconstrained optimization U بهینه سازی بدون محدودیت
arrays U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
bounds U محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
unlimited U وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
withholds U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
inputted U ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input U ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited U ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
wraparound U توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
kingcraft U سیاست
king craft U سیاست
politics U سیاست
policy U سیاست
diplomacy U فن سیاست
politcs U سیاست
politic U سیاست
policies U سیاست
mercantilism U سیاست بازرگانی
income policy U سیاست درامدی
fiscal policy U سیاست مالیاتی
health policy U سیاست بهداشتی
foreign policy U سیاست خارجی
fiscal policy U سیاست مالی
wage policy U سیاست دستمزد
king craft U سیاست پادشاهی
monetary policy U سیاست پولی
politcs U سیاست شناسی
politcs U علم سیاست
monopolist U سیاست انحصاری
policy of contianment U سیاست تحدیدی
policy makers U سیاست گذاران
new deal U سیاست جدید
national policy U سیاست ملی
political sclence U سیاست مدن
power politics U سیاست زور
the policy of the government U سیاست دولت
laisser faire U سیاست اقتصادازاد
laissez faire U سیاست اقتصادازاد
tax policy U سیاست مالیاتی
acrobat U سیاست باز
stop go policy U سیاست تثبیت
social policy U سیاست اجتماعی
public policy U سیاست عمومی
public life U زندگی در سیاست
neutralism U سیاست بی طرفی
politician U سیاست مدار
realpolitik U سیاست زور
budgetary policy U سیاست بودجهای
anti development policy U سیاست ضد توسعه
commercial policy U سیاست بازرگانی
realpolitik U سیاست عملی
realpolitik U سیاست تجربی
development policy U سیاست توسعه
acrobats U سیاست باز
anti inflationary policy U سیاست انقباضی
politician U وارددر سیاست
politician U اهل سیاست
politicians U اهل سیاست
politicians U وارددر سیاست
colonialism U سیاست مستعمراتی
policy-making U سیاست گذاری
politics U علم سیاست
politics U سیاست مدون
policy making U سیاست گذاری
policy U مسلک سیاست
policies U مسلک سیاست
economic policy U سیاست اقتصادی
employment policy U سیاست اشتغال
diplomacy U سیاست سیاستمداری
expansionary policy U سیاست انبساطی
fair deal U سیاست منصفانه
financial policy U سیاست مالی
diplomatically U سیاست مابانه
politicians U سیاست مدار
policy of pandering U سیاست خودشیرین بودن
To enter politics . U وارد سیاست شدن
rabble-rouser U عوام انگیز [سیاست]
I have nothing to do with politics. U کاری به سیاست ندارم
The policy of balance of power. U سیاست موازنه قدرت
International politics. U سیاست بین الملل
party politics U سیاست بازیهای حزبی
brinkmanship U سیاست قبول مخاطره
polity U طرز اداره سیاست
polities U طرز اداره سیاست
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
the open door policy U سیاست دروازههای باز
electoral term U دوره مقننه [سیاست]
legislative periode U دوره مقننه [سیاست]
tight money U سیاست پولی انقباضی
parliamentary term U دوره مقننه [سیاست]
to launch in to politics U داخل سیاست شدن
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
citizenship [status of a citizen] U ملیت [حقوق] [سیاست]
nationality [citizenship] U ملیت [حقوق] [سیاست]
Pied Piper U عوام انگیز [سیاست]
executive council [of a political party] U شورای مجریه [سیاست]
to retire from politics U از سیاست بازنشسته شدن
opposition party U حزب مخالف [سیاست]
conservatism U سیاست محافظه کاری
executive [of a political party] U مجلس اجرائی [سیاست]
executive council [of a political party] U مجلس اجرائی [سیاست]
executive [of a political party] U شورای مجریه [سیاست]
nonintervention U سیاست عدم مداخله
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
credit squeeze U سیاست انقباض اعتبار
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
plateform U اعلامیه سیاست دولت
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
ostrich policy U سیاست خود فریبی
intransigeance U سخت گیری در سیاست
institutionalism U سیاست خیریه واخلاقی
outward looking policy U سیاست برون نگر
income policy U سیاست مربوط به درامدها
open door policy U سیاست درهای باز
diplomatize U سیاست مداری کردن
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
orientalism U عقاید یا سیاست شرقی
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
launch into politics U داخل سیاست شدن
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
austere fiscal policy U سیاست مالی مضیق
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
political sclence U علم سیاست کشورها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com