English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
utter false coin U سکه قلب ساختن و به جریان انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
set afoot U به جریان انداختن
circulate U به جریان انداختن
circulates U به جریان انداختن
circulated U به جریان انداختن
out of bound play U به جریان انداختن بازی
to shuntan electric current U یک جریان الکتریکی رامنحرف ساختن
put into circulation U به جریان انداختن [پول، تمبر و ... ]
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
utter false coin U جریان انداختن سکه تقلبی ترویج سکه قلب
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
let down U پایین انداختن انداختن
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
remake U از نو ساختن
upgrade U ساختن
upgraded U ساختن
minting U ساختن
upgrading U ساختن
mints U ساختن
upgrades U ساختن
remakes U از نو ساختن
fabricates U ساختن
fabricating U ساختن
makes U ساختن
make U ساختن
fabricated U ساختن
set up U ساختن
fashions U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
fashion U مد ساختن
builds U ساختن
buildings U ساختن
build U ساختن
fabricate U ساختن
dree U ساختن با
manufactured U ساختن
manufacture U ساختن
to make away U ساختن
pellet U حب ساختن
confect U ساختن
carbonize U کک ساختن
bulid U ساختن
constructs U ساختن
manufactures U ساختن
unifying U تک ساختن
produce U ساختن
unify U تک ساختن
to get along U ساختن
to go in with U ساختن با
produced U ساختن
unifies U تک ساختن
produces U ساختن
fabrication U ساختن
constructing U ساختن
creates U ساختن
create U ساختن
pills U حب ساختن
pill U حب ساختن
generating U ساختن
generates U ساختن
generated U ساختن
generate U ساختن
upbuild U ساختن
mint U ساختن
creating U ساختن
idolizing U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
constructed U ساختن
construct U ساختن
to t. up U ساختن
idolised U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolized U بت ساختن
minted U ساختن
invents U ساختن
miscreate U بد ساختن
forborne U ساختن با
bridges U پل ساختن
bridged U پل ساختن
bridge U پل ساختن
indite U ساختن
compose U ساختن
invented U ساختن
to make a shift U ساختن
composes U ساختن
put-up U ساختن
invent U ساختن
inventing U ساختن
put up U ساختن
streamed U جریان
streams U جریان
fluor U جریان
stream U جریان اب
flowline U خط جریان
gushes U جریان
flows U جریان
flowed U جریان
gushed U جریان
gush U جریان
afoot U در جریان
circulation U جریان
circulations U جریان
line of flow U خط جریان
twayblade U جریان
rede U جریان
total current U جریان کل
against the stream U بر ضد جریان اب
affluxion U جریان
flushing U جریان
flushes U جریان
stream U جریان
proceeding U جریان
income U جریان
course U جریان
coursed U جریان
courses U جریان
flush U جریان
conducted U جریان
flow line U خط جریان
flow limit U حد جریان
afflux U جریان
tide U جریان
going U جریان
processes U جریان
effluvium U جریان
rheostome U جریان بر
conducting U جریان
runoff U جریان
conduct U جریان
currents U جریان
in the air <idiom> U جریان
conducts U جریان
current U جریان
process U جریان
action U جریان
actions U جریان
insets U جریان
inset U جریان
streamed U جریان اب
flow U جریان
in hand U در جریان
streams U جریان اب
flinging U انداختن
lines U خط انداختن در
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com