English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
down U سوی پایین بطرف پایین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
bate U بال زدن بطرف پایین
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
downstroke U ضربه بطرف پایین
downswing U نوسان بطرف پایین
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
inflexed U منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
Other Matches
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
tailwater U پایین اب
further down U پایین تر
subteen U پایین تر از سن 31
submiss U پایین
lower U پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
down U پایین
bal U از مچ پا به پایین
low level U پایین
lower limit U حد پایین
sub- U یا پایین تر
beneath U پایین تر
beneath U پایین
down stairs U پایین
shortest U پایین تر
shorter U پایین تر
short U پایین تر
flat U پایین
flattest U پایین
neath or neath U پایین
neath or neath U پایین تر
lower most U پایین تر
underneath U پایین
dowm U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
below <adv.> U در پایین
lower U پایین تر
bottoms U پایین
shitu U پایین
de- U پایین
low U پایین
below U پایین
infara U پایین تر
vide infara U پایین
lowers U پایین تر
bottom U پایین
lowering U پایین تر
infara U پایین
lowered U پایین تر
hypogenous U پایین رو
low U پایین اهسته
lowpass U پایین گذار
to beat down U پایین اوردن
to come down U پایین امدن
lowermost U پایین ترین
to bring down U پایین اوردن
low level U در سطح پایین
push down stack U پایین فشردنی
desceht U پایین امدن
mean low water U اب پایین میانگین
decurrent U پایین افتاده
the valley lies below U ده در پایین است
low pass U پایین گذر
foot U پایین بادبان
feet U پایین دامنه
low frequency U فرکانس پایین
low order U مرتبه پایین
lowest U پایین ترین
comedown U پایین رفتن
minor U پایین رتبه
low order U پایین رتبه
low U پایین ضعیف
the masses U دستههای پایین تر
up and down U بالا و پایین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
bottommost U پایین ترین
bottom up U از پایین به بالا
low resolution U تفکیک پایین
to reach down U پایین اوردن
low resolution U وضوح پایین
bate U پایین اوردن
to set down U پایین اوردن
to sink in the scale U پایین رفتن
lower classes U طبقه پایین
alow U روبه پایین
top down U از بالا به پایین
top-down U از بالا به پایین
descends U پایین امدن
lower threshold U استانه پایین
lower most U پایین ترین
degrade U پایین دادن
lower mast U دکل پایین
to get down U پایین رفتن
lower limit U کران پایین
to look down U پایین امدن
to go down U پایین رفتن
undermost U پایین ترین
degrades U پایین دادن
catabatic U پایین اینده
to let down U پایین کردن
descend U پایین امدن
oars down U پارو پایین
From top to bottom. U ازبالاتا پایین
lower class U طبقه پایین
hereinbelow U ازاین پایین تر
downward compatible U سازگار رو به پایین
downward movement U حرکت رو به پایین
downward travel U ضربه رو به پایین
prolapsus U پایین افتادگی
prolapse U پایین افتادن
low activity U فعالیت پایین
face down feed U خورد رو به پایین
prolapse U پایین افتادگی
drive U ضربه از پایین
low altitude U ارتفاع پایین
lee U پایین باد
neath or neath U پایین زیرین
download U بارگیری پایین
downmost U پایین ترین
downstream U پایین رود
nether world U جهان پایین
downtrend U سیربطرف پایین
downward compatibility U سازگارمتمایل به پایین
overhand U از پایین ببالا
submaxilla U ارواره پایین
infrahuman U پایین تر از انسان
nutate U پایین افتادن
breast U نورد پایین
hereinbelow U در پایین این
nutant U پایین افتاده
downstream U پایین دست
go down U پایین رفتن
look down U پایین امدن
res U noitaloseR پایین
let down U پایین کردن
on the down grade U پایین رونده
At lower levels. U در سطوح پایین تر
go dan barai U رد کردن از پایین
low wing U بال پایین
down current U جریان رو به پایین
subordinates U فرعی پایین تر
subordinating U فرعی پایین تر
depressions U پایین دادن
nether U زیر پایین
nether U واقع در پایین
downward U روبه پایین
low energy U انرژی پایین
downward U پایین زیرین
pushdown U پایین فشردنی
depression U پایین دادن
drives U ضربه از پایین
beneath U از زیر پایین تر از
down draft U جریان رو به پایین
subordinated U فرعی پایین تر
downstairs U طبقه پایین
lower bound U کران پایین
disrate U پایین اوردن
downfeed U تغذیه رو به پایین
shutting U پایین اوردن
downward swing U نوسان رو به پایین
downward stroke U ضربه رو به پایین
shuts U پایین اوردن
shut U پایین اوردن
down stroke U ضربه رو به پایین
downfield U میدان پایین
the lower world U جهان پایین
subordinate U فرعی پایین تر
dim light U نور پایین
underbody U پایین تنه لباس
inferior ovary U تخمدان پایین افتاده
inferior calyx U کاسه پایین افتاده
low level languages U زبانهای سطح پایین
understrapper U عامل پایین درجه
paraplegia U فلج پایین تنه
see-saw U بالا و پایین روی
under U پایین تراز کمتر از
low frequency cable U کابل فرکانس پایین
vulgus U مردم طبقه پایین
low frequency choke U پیچک فرکانس پایین
minor U پایین رتبه خرد
lowcuts U کفش پایین تر از قوزک پا
the rabble U طبقات پایین اجتماع
low oblique U عکس مایل پایین
loss leader U کالایی که با قیمت پایین
low level task U تکلیف سطح پایین
low order digit U رقم پایین رتبه
low level modulation U تلفیق سطح پایین
lower level management U مدیریت سطح پایین
foot U قسمت پایین چیزی
under- U پایین تراز کمتر از
reflow U فرونشینی پایین رفتن
low order bit U بیت مرتبه پایین
low blood pressure U فشار خون کم یا پایین
low frequency source U منبع فرکانس پایین
down gate U راهگاه پایین دست
downhaul U طناب پایین کشنده
clew U گوشه پایین بادبان
the low absorbance method U روش جذب پایین
downstream shell U خاک پایین دست
downstroke U ضربه درجهت پایین
to keep down U پایین نگاه داشتن
tenth rate U پایین ترین درجه
tenth rate U از پایین ترین جنس
ratag U طبقات پایین اجتماع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com