English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mediant U سومین گام واقع بین نت پنجم ومایه نما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tertiery U پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
assistant chief of staff,g(civil affair U معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
derogatory U زیان اور ومایه رسوایی
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
tertiary U سومین
third-class U سومین دسته
third class U سومین دسته
quinte U پنجم
fifthly U پنجم
fifth U پنجم
fifths U پنجم
tertiary consumers U مصرف کنندگان سومین
tertial U سومین ردیف شاهپر
daisy chain U سومین را و... فراخوانی می کنند
ternate U سومین گروه سه تایی
ternary U سومین گروه سه تایی
quintes sence U اخشیج پنجم
fifth cloumn U ستون پنجم
fifth column U ستون پنجم
cee U نام سومین حرف انگلیسی
forties U سومین امتیاز در یک گیم تنیس
forty U سومین امتیاز در یک گیم تنیس
the th inst U پنجم بماه جاری
slapped cheek syndrome U بیماری پنجم [پزشکی]
the th inst U پنجم همین ماه
fifth disease [Erythema infectiosum] U بیماری پنجم [پزشکی]
fifth generation computers U کامپیوترهای نسل پنجم
autumns U اخرین قسمت سومین دوره زندگی
autumn U اخرین قسمت سومین دوره زندگی
tertial U مربوط به سومین شاهپر بال پرندگان
mi U سومین نوت گام دیاتونیک موسیقی
w U بیست و سومین حرف الفبای انگلیسی
E, e (E's, e's) U حرف پنجم الفبای انگلیسی
earned run U کسب امتیاز پیش از سوزاندن سومین نفر
quintessence U عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
Y, y (Y's, y's) U حرف بیستو پنجم الفبای انگلیسی
lips U واحد اندازه گیری سرعت برای کامپیوترهای نسل پنجم
nones U روز هفتم مارس یا مه یاژوئیه یا اکتبر و پنجم ماههای دیگر
c U سومین حرف الفبای انگلیسی و غالب السنه غربی هرچیزی درمرتبه سوم
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
grandfather file U سومین گونه معروف فایل پشتیبان پس از فایل پدر و فرزند
coronation carpet U فرش تاجگذاری [این فرش که منصوب به اصفهان می باشد در قرن هفدهم میلادی جهت تاجگذاری فردریک پنجم در دانمارک بافته شده و اکنون نیز در موزه سلطنتی دانمارک نگهداری می شود]
situating U واقع در
substantially U در واقع
situate U واقع در
situates U واقع در
postmortem U پس از واقع
situated or situate U واقع
indeed U در واقع
post mortem U پس از واقع
in reality U در واقع
As it were U در واقع
bestead U واقع
initials U واقع در اغاز
sinisteral U واقع درسمت چپ
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
lumbar U واقع در کمر
shipside U واقع در کنارکشتی
extreme position U واقع درمنتهاالیه
extraception U واقع نگری
dichasial U واقع در دو طرف
intervascular U واقع در میان رگ ها
flight from reality U واقع گریزی
situated or situate U واقع شده
haemal U واقع درسوی دل
situated U واقع شده در
situated U واقع در جایگزین
hypodermal U واقع در زیرپوست
realist U واقع بین
covenant U واقع شود
realists U واقع بین
realists U واقع گرا
initiatory U واقع در اول
dereism U واقع گریزی
intradermal U واقع در زیرپوست
intradermic U واقع در زیرپوست
capsulate U واقع درکپسول
precordial U واقع در پیش دل
life like U واقع نما
limitrophe U واقع در مرز
located inside U تو واقع شده
axile U واقع درمحور
alpha lyrae U نسر واقع
trumped up U خلاف واقع
osculant U واقع شونده
trumped-up U خلاف واقع
realist U واقع گرا
centric U واقع درمرکز
intralogical U واقع در حدودمنطق
intramontane U واقع در کوهستان
procephalic U واقع در جلو سر
realistic U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
realistically U واقع گرایانه
it lies on the east of U در خاور واقع
postern U واقع درعقب
initialling U واقع در اغاز
yonder U واقع درانجا
nether U واقع در پایین
nether U واقع در زیر
vega U نسر واقع
setting up U واقع شده
vanward U واقع درجلو
transpontine U واقع در انسوی پل
onshore U واقع در ساحل
down to earth U واقع بین
vertical U واقع در نوک
covenants U واقع شود
untrue U خلاف واقع
mean U واقع دروسط
meaner U واقع دروسط
meanest U واقع دروسط
lie U واقع شدن
lied U واقع شدن
objectivity U واقع بینی
realism U واقع بینی
realism U واقع گرایی
lies U واقع شدن
realism U واقع گرائی
set U واقع شده
sets U واقع شده
down-to-earth U واقع بین
hinder U واقع درعقب
subjacent U واقع در زیر
hindering U واقع درعقب
superjacent U واقع درفوق
hindered U واقع درعقب
hinders U واقع درعقب
to take place U واقع شدن
take place U واقع شدن
initial U واقع در اغاز
occurring U واقع شدن
occurred U واقع شدن
initialled U واقع در اغاز
initialing U واقع در اغاز
to come to pass U واقع شدن
occurs U واقع شدن
initialed U واقع در اغاز
occur U واقع شدن
sublunar U واقع در زیرقمر
interjacent U در میان واقع شونده
interfacial U واقع در میان دورو
intermontane U واقع در میان دو کوه
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
intermundane U واقع در میان دو جهان
intertribal U واقع در میان قبیله ها
subocular U واقع درزیر چشم
interseptal U واقع در میان پره ها
suboceanic U واقع درعمق اقیانوس
interseptal U واقع در میان جدارها
southwestern U واقع در جنوب غربی
interplanetary U واقع در بین سیارات
intermural U واقع در میان دیوارها
interdigitate U واقع در میان انگشتان
sublunary U واقع در زیر ماه
interaxal U واقع در میان دو کوه
interaxial U واقع در میان دو کوه
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
intercellular U واقع در میان یاخته ها
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
intercililary U واقع در میان ابروها
subsolar U واقع در نواحی گرمسیر
interscapular U واقع در میان دو کتف
sublingual U واقع درزیر زبان
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
interdental U واقع در میان دو دندان
interdigital U واقع در میان انگشتان
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
interurban U واقع در میان شهرها
premedial U واقع در نیمه قدامی
mid most U واقع در عین وسط
ventral U واقع بر روی شکم
prehepatic U واقع در جلو جگر
middlemost U واقع در عین وسط
midmost U واقع در عین وسط
midship U واقع درمیان کشتی
moral realism U واقع نگری اخلاقی
nodal U واقع درنزدیک گره
subsacral U واقع درزیراستخوان خاجی
pantropic U واقع در مناطق حاره
postcardinal U واقع در پشت قلب
precostal U واقع در پیش دنده ها
to come in useful U سودمند واقع شدن
pragmatics U فعال واقع بین
pre ocular U واقع در جلو چشم
premedian U واقع در نیمه قدامی
lobar U واقع در قسمتهای ریه
to keep one's feet on the ground <idiom> U واقع بین ماندن
intervertebral U واقع در میان مهره ها
intra uterine U واقع در درون زهدان
intracellular U واقع در درون سلول
southwest U واقع در جنوب غربی
situated to the right U واقع دردست راست
pantropical U واقع در مناطق حاره
intratelluric U واقع در درون زمین
superlunar U واقع دربالای ماه
superlunary U واقع بر بالای ماه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com