English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lanciation U سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
bearing strenght U نیروی لازم جهت کشیدن پرچ تا لبه ورقه فلز و یا امتداددادن سوراخ
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
riddle U سوراخ سوراخ کردن
riddles U سوراخ سوراخ کردن
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
pierce U سوراخ کردن
to break open U سوراخ کردن
scuttles U سوراخ کردن
scuttling U سوراخ کردن
perforate U سوراخ کردن
perforating U سوراخ کردن
transfix U سوراخ کردن
to poke a hole in any thing U سوراخ کردن
pool U سوراخ کردن
punches U سوراخ کردن
foraminate U سوراخ کردن
delved U سوراخ کردن
delve U سوراخ کردن
pierces U سوراخ کردن
scuttled U سوراخ کردن
stab U سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن
wear a hole in U سوراخ کردن
to burn a hole U سوراخ کردن
punch U سوراخ کردن
perforates U سوراخ کردن
steek U سوراخ کردن
broaching U سوراخ کردن
broach U سوراخ کردن
to punch a hole in U سوراخ کردن
to drill through U سوراخ کردن
pools U سوراخ کردن
bores U سوراخ کردن
to set abroach U سوراخ کردن
stabbed U سوراخ کردن
bore U سوراخ کردن
stabs U سوراخ کردن
punched U سوراخ کردن
pooled U سوراخ کردن
broached U سوراخ کردن
to pick a hole in U سوراخ کردن
delves U سوراخ کردن
scuttle U سوراخ کردن
gored U سوراخ کردن
incising U سوراخ کردن
drill U سوراخ کردن
gores U سوراخ کردن
gore U سوراخ کردن
goring U سوراخ کردن
drills U سوراخ کردن
boring U سوراخ کردن
delving U سوراخ کردن
drilled U سوراخ کردن
punch U سوراخ ایجاد کردن
to peck a hole in U با نوک سوراخ کردن
pecking U بانوک سوراخ کردن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
hollow forge U سوراخ کردن گرم
tusk U سوراخ کردن یا کندن
spit U سوراخ کردن تف انداختن
punch U مهر کردن سوراخ
punctured U سوراخ کردن شکست
puncture U سوراخ کردن شکست
punctures U سوراخ کردن شکست
pertusion U عمل سوراخ کردن
lancinate U بانیزه سوراخ کردن
tusks U سوراخ کردن یا کندن
pecked U بانوک سوراخ کردن
burr U بامته سوراخ کردن
peck U بانوک سوراخ کردن
spits U سوراخ کردن تف انداختن
pecks U بانوک سوراخ کردن
prong U باچنگ ک سوراخ کردن
gride U سوراخ کردن فرورفتن
broach U سوراخ کردن قایق
burring U بامته سوراخ کردن
punched U سوراخ ایجاد کردن
prongs U باچنگ ک سوراخ کردن
transfixion U عمل سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن قایق
burrs U بامته سوراخ کردن
broached U سوراخ کردن قایق
back drill U از پشت سوراخ کردن
broaching U سوراخ کردن قایق
precision bore U سوراخ کردن دقیق
punched U مهر کردن سوراخ
to tear a hole in U سوراخ یا پاره کردن
lack vt U با گلوله سوراخ کردن
punches U سوراخ ایجاد کردن
punches U مهر کردن سوراخ
puncturing U سوراخ کردن شکست
burred U بامته سوراخ کردن
peep U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
puncturing U سوراخ کردن پنچر شدن
slot U سوراخ کردن شکاف کوچک
unkennel U از سوراخ یا لانه بیرون کردن
drills U سوراخ کردن چاه کندن
slots U سوراخ کردن شکاف کوچک
punctures U سوراخ کردن پنچر شدن
notches U شکاف چوبخط سوراخ کردن
jabbing U خنجر زدن سوراخ کردن
drill U سوراخ کردن چاه کندن
jabs U خنجر زدن سوراخ کردن
puncture U سوراخ کردن پنچر شدن
jab U خنجر زدن سوراخ کردن
drilled U سوراخ کردن چاه کندن
slotting U سوراخ کردن شکاف کوچک
punctured U سوراخ کردن پنچر شدن
notch U شکاف چوبخط سوراخ کردن
back drilling attachment U تجهیزات سوراخ کردن از پشت
jabbed U خنجر زدن سوراخ کردن
rupturing U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
fraise U گشادتر کردن سوراخ اره مدور
rupture U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
karatonyxis U عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
ruptures U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
borer U هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
bore U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bores U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
pinhole U سوراخ کردن برای گوشی یاز
fatal U کشنده
pernicious U کشنده
death ful U کشنده
deathy U کشنده
lethal U کشنده
tensioner U کشنده
sorbent U کشنده
inviting U کشنده
pestilent U کشنده
suicidal U کشنده
lethiferous U کشنده
tractive U کشنده
perishing U کشنده
murderous U کشنده
killer U کشنده
mortal U کشنده
assassinator U کشنده
mortals U کشنده
murderer U کشنده
puller U کشنده
inhalant U بو کشنده
tensor U کشنده
deadlier U کشنده
plotters U کشنده
murderers U کشنده
enticing U کشنده
alluring U کشنده
killers U کشنده
drainer U اب کشنده
delineator U کشنده
deadly U کشنده
attractive U کشنده
deadliest U کشنده
tracker U کشنده
prepossessing U کشنده
trackers U کشنده
plotter U کشنده
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
pegs U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
concrete coring drill U مته برای سوراخ کردن هسته بتن
jackhammer U مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
ovicidal U کشنده تخم
mortally U بطور کشنده
drum plotter U کشنده طبله
killer whales U وال کشنده
death blow U ضربت کشنده
killer whale U وال کشنده
pestilently U بطور کشنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com