English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
broach U سوراخ کردن قایق
broached U سوراخ کردن قایق
broaches U سوراخ کردن قایق
broaching U سوراخ کردن قایق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
broach U سوراخ شدن قایق
broaching U سوراخ شدن قایق
broached U سوراخ شدن قایق
broaches U سوراخ شدن قایق
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
riddles U سوراخ سوراخ کردن
riddle U سوراخ سوراخ کردن
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
drills U سوراخ کردن
incising U سوراخ کردن
drill U سوراخ کردن
drilled U سوراخ کردن
to burn a hole U سوراخ کردن
delves U سوراخ کردن
delving U سوراخ کردن
perforating U سوراخ کردن
delved U سوراخ کردن
delve U سوراخ کردن
perforates U سوراخ کردن
perforate U سوراخ کردن
to break open U سوراخ کردن
punches U سوراخ کردن
broached U سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن
boring U سوراخ کردن
broaching U سوراخ کردن
steek U سوراخ کردن
pierces U سوراخ کردن
broach U سوراخ کردن
punch U سوراخ کردن
goring U سوراخ کردن
pool U سوراخ کردن
pooled U سوراخ کردن
pools U سوراخ کردن
punched U سوراخ کردن
gores U سوراخ کردن
gored U سوراخ کردن
gore U سوراخ کردن
pierce U سوراخ کردن
foraminate U سوراخ کردن
stab U سوراخ کردن
wear a hole in U سوراخ کردن
scuttle U سوراخ کردن
bores U سوراخ کردن
scuttled U سوراخ کردن
scuttles U سوراخ کردن
scuttling U سوراخ کردن
to set abroach U سوراخ کردن
transfix U سوراخ کردن
to punch a hole in U سوراخ کردن
to drill through U سوراخ کردن
stabbed U سوراخ کردن
to poke a hole in any thing U سوراخ کردن
to pick a hole in U سوراخ کردن
bore U سوراخ کردن
stabs U سوراخ کردن
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
barge U با قایق حمل کردن
barges U با قایق حمل کردن
barged U با قایق حمل کردن
boats U قایق رانی کردن
swamps U غرق کردن قایق
swamping U غرق کردن قایق
swamped U غرق کردن قایق
boat U قایق رانی کردن
capsize U واژگون کردن قایق
capsized U واژگون کردن قایق
capsizes U واژگون کردن قایق
swamp U غرق کردن قایق
capsizing U واژگون کردن قایق
prongs U باچنگ ک سوراخ کردن
burring U بامته سوراخ کردن
burrs U بامته سوراخ کردن
punch U سوراخ ایجاد کردن
pecking U بانوک سوراخ کردن
pecks U بانوک سوراخ کردن
burr U بامته سوراخ کردن
punch U مهر کردن سوراخ
pecked U بانوک سوراخ کردن
to peck a hole in U با نوک سوراخ کردن
to tear a hole in U سوراخ یا پاره کردن
punches U مهر کردن سوراخ
lancinate U بانیزه سوراخ کردن
prong U باچنگ ک سوراخ کردن
hollow forge U سوراخ کردن گرم
burred U بامته سوراخ کردن
lack vt U با گلوله سوراخ کردن
peck U بانوک سوراخ کردن
gride U سوراخ کردن فرورفتن
puncture U سوراخ کردن شکست
tusk U سوراخ کردن یا کندن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
punctured U سوراخ کردن شکست
back drill U از پشت سوراخ کردن
puncturing U سوراخ کردن شکست
punctures U سوراخ کردن شکست
precision bore U سوراخ کردن دقیق
tusks U سوراخ کردن یا کندن
pertusion U عمل سوراخ کردن
transfixion U عمل سوراخ کردن
spit U سوراخ کردن تف انداختن
spits U سوراخ کردن تف انداختن
punches U سوراخ ایجاد کردن
punched U مهر کردن سوراخ
punched U سوراخ ایجاد کردن
peeps U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
ground tackle U وسیله مهار کردن قایق
ship water U نفوذ کردن اب بداخل قایق
scow U با قایق چهارگوش حمل کردن
cast off U باز کردن طناب قایق
bail U عمل خارج کردن اب قایق
slot U سوراخ کردن شکاف کوچک
slotting U سوراخ کردن شکاف کوچک
slots U سوراخ کردن شکاف کوچک
notch U شکاف چوبخط سوراخ کردن
puncturing U سوراخ کردن پنچر شدن
puncture U سوراخ کردن پنچر شدن
drills U سوراخ کردن چاه کندن
punctured U سوراخ کردن پنچر شدن
punctures U سوراخ کردن پنچر شدن
back drilling attachment U تجهیزات سوراخ کردن از پشت
drilled U سوراخ کردن چاه کندن
notches U شکاف چوبخط سوراخ کردن
unkennel U از سوراخ یا لانه بیرون کردن
jabbing U خنجر زدن سوراخ کردن
jabs U خنجر زدن سوراخ کردن
jab U خنجر زدن سوراخ کردن
drill U سوراخ کردن چاه کندن
jabbed U خنجر زدن سوراخ کردن
mooring U نقطه مهار کردن قایق به ساحل
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
steamboat U قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
borer U هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
rupturing U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
bores U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
fraise U گشادتر کردن سوراخ اره مدور
bore U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
karatonyxis U عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
rupture U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
pinhole U سوراخ کردن برای گوشی یاز
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
concrete coring drill U مته برای سوراخ کردن هسته بتن
lanciation U سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
jackhammer U مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
boat space U فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
stick U سوراخ کردن نصب کردن
penetract U رخنه کردن سوراخ کردن
impaling U سوراخ کردن احاطه کردن
thrusts U سوراخ کردن رخنه کردن در
perforate U سوراخ کردن نفوذ کردن
perforates U سوراخ کردن نفوذ کردن
perforating U سوراخ کردن نفوذ کردن
thrust U سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting U سوراخ کردن رخنه کردن در
penetrate U رخنه کردن سوراخ کردن
punched U منگنه کردن سوراخ کردن
penetrated U رخنه کردن سوراخ کردن
punches U منگنه کردن سوراخ کردن
impaled U سوراخ کردن احاطه کردن
penetrates U رخنه کردن سوراخ کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com