Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fuel
U
سوخت گیری کردن
fueled
U
سوخت گیری کردن
fuelled
U
سوخت گیری کردن
fuelling
U
سوخت گیری کردن
fuels
U
سوخت گیری کردن
refuel
U
سوخت گیری کردن
refueled
U
سوخت گیری کردن
refueling
U
سوخت گیری کردن
refuelled
U
سوخت گیری کردن
refuelling
U
سوخت گیری کردن
refuels
U
سوخت گیری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fuel
U
تقویت سوخت گیری کردن
fueled
U
تقویت سوخت گیری کردن
fuelled
U
تقویت سوخت گیری کردن
fuelling
U
تقویت سوخت گیری کردن
fuels
U
تقویت سوخت گیری کردن
Other Matches
refueled
U
سوخت گیری
refuelling
U
سوخت گیری
fueling
U
سوخت گیری
refuels
U
سوخت گیری
refueling
U
سوخت گیری
refuelled
U
سوخت گیری
refuel
U
سوخت گیری
fule level gage
U
دستگاه اندازه گیری سطح سوخت
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
central refueling provisions
U
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force
U
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
U
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
U
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomizers
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomisers
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
refuels
U
تجدید سوخت کردن
refueling
U
تجدید سوخت کردن
refuelling
U
تجدید سوخت کردن
refuel
U
تجدید سوخت کردن
refuelled
U
تجدید سوخت کردن
refueled
U
تجدید سوخت کردن
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
write
U
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
writes
U
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips
U
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
He's a wet blanket.
U
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
shoots
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
ensue
U
پی گیری کردن
ensued
U
پی گیری کردن
ensues
U
پی گیری کردن
follow up
U
پی گیری کردن
decoppering
U
مس گیری کردن
emends
U
غلط گیری کردن
petrol
U
بنزین گیری کردن
emend
U
غلط گیری کردن
factorize
U
فاکتور گیری کردن
measure
U
اندازه گیری کردن
proofread
U
غلط گیری کردن
to seclude oneself
U
کناره گیری کردن
desalt
U
نمک گیری کردن از
dry cleanse
U
لکه گیری کردن
emended
U
غلط گیری کردن
emending
U
غلط گیری کردن
shell
U
سبوس گیری کردن
dry-clean
U
لکه گیری کردن
retire
U
کناره گیری کردن
To remove the stains .
U
لکه گیری کردن
intercept
U
جلو گیری کردن
shelling
U
سبوس گیری کردن
retires
U
کناره گیری کردن
to take measures
U
اندازه گیری کردن
shells
U
سبوس گیری کردن
intercepted
U
جلو گیری کردن
to split hairs
U
نکته گیری کردن
emendate
U
غلط گیری کردن
dry-cleans
U
لکه گیری کردن
dry-cleaning
U
لکه گیری کردن
point
U
هدف گیری کردن
intercepting
U
جلو گیری کردن
prevents
U
پیش گیری کردن
to give wide berth to
U
کناره گیری کردن از
targets
U
هدف گیری کردن
targetted
U
هدف گیری کردن
targetting
U
هدف گیری کردن
deburr
U
پلیسه گیری کردن
decarbonate
U
کاربن گیری کردن
decarbonize
U
کاربن گیری کردن
dry-cleaned
U
لکه گیری کردن
ranging
U
قلق گیری کردن
targeting
U
هدف گیری کردن
targeted
U
هدف گیری کردن
target
U
هدف گیری کردن
preventing
U
پیش گیری کردن
prevented
U
پیش گیری کردن
prevent
U
پیش گیری کردن
precludes
U
پیش گیری کردن
hold aloof
U
کناره گیری کردن
precluded
U
پیش گیری کردن
secede
U
کناره گیری کردن
seceded
U
کناره گیری کردن
secedes
U
کناره گیری کردن
seceding
U
کناره گیری کردن
caulk
U
بتونه گیری کردن
to keep one's distance
U
کناره گیری کردن
preclude
U
پیش گیری کردن
over refine
U
زیادنکته گیری کردن
throw up
U
کناره گیری کردن از
cavilled
U
خرده گیری کردن
precluding
U
پیش گیری کردن
fussiness
U
ایراد گیری کردن
caviling
U
خرده گیری کردن
caviled
U
خرده گیری کردن
cavil
U
خرده گیری کردن
crack down on
<idiom>
U
سخت گیری کردن
proofreading
U
غلط گیری کردن
tup
U
جفت گیری کردن
proofreads
U
غلط گیری کردن
intercepts
U
جلو گیری کردن
cavils
U
خرده گیری کردن
to keep oneself to oneself
U
کناره گیری ازمردم کردن
hypercriticize
U
زیاده خرده گیری کردن
intercross
U
تقاطع کردن جفت گیری
to retire in to oneself
U
از جامعه کناره گیری کردن
to throw up
U
کناره گیری کردن از استعفادادن از
to snuff out
U
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
fuss
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
interceded
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
aimed
U
قصد داشتن هدف گیری کردن
intercede
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
aim
U
قصد داشتن هدف گیری کردن
aims
U
قصد داشتن هدف گیری کردن
carp
U
از روی خرده گیری صحبت کردن
mates
U
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
fussed
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
mated
U
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
fusses
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
mate
U
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
dispart
U
تقسیم شدن هدف گیری کردن
fussing
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
intercedes
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
interceding
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
abdicated
U
کناره گیری کردن استعفا دادن
meter
U
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
abdicates
U
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicate
U
کناره گیری کردن استعفا دادن
meters
U
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
abdicating
U
کناره گیری کردن استعفا دادن
metre
U
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metres
U
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
take something to heart
<idiom>
U
به صورت جدی تصمیم گیری کردن
take something into account
<idiom>
U
بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
quantize
U
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
outbreed
U
جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
dispart
U
شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
to send in one's papers
U
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to retire from
[to]
a place
U
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
to be round with any one
U
با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
to correct yhe press
U
چیز چاپ شده غلط گیری کردن
methodize
U
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
zeros
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeroes
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
go in for
<idiom>
U
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
meters
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
zero
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
metres
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
phones
U
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning
U
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone
U
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned
U
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
counter flood
U
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
batches
U
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch
U
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
ranged
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
his severity relaxed
U
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
lineup
U
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
digamy
U
دو زن گیری دو شوهر گیری
combustion
U
سوخت
firing
U
سوخت
fueled
U
سوخت
fuel
U
سوخت
fuelled
U
سوخت
fuelling
U
سوخت
gasoline
U
سوخت
propellants
U
سوخت
fuels
U
سوخت
catabolism
U
سوخت
power fuel
U
سوخت
burner frame
U
سوخت
propellant
U
سوخت
stoker
U
سوخت
dissimilation
U
سوخت
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
with the utmost rigour
U
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
thickened fuel
U
سوخت جامد
burners
U
سوخت پاش
jet
U
سوخت پاش
jets
U
سوخت پاش
fuel
U
سوخت موتور
jetted
U
سوخت پاش
jetting
U
سوخت پاش
solid fuel
U
سوخت جامد
metabolic
U
سوخت و سازی
atomisers
U
سوخت پاش
feeder
U
سوخت رسان
chokes
U
دریچه سوخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com