Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unusable fuel
U
سوخت غیرقابل استفاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unutilizable
U
غیرقابل استفاده
unprofitable
U
غیرقابل استفاده
obsolete
U
غیرقابل استفاده
unusable
U
غیرقابل استفاده
central refueling provisions
U
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
indiscernible
U
غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
air metering force
U
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
U
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
U
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomisers
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
tips
U
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
dead time
U
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical
U
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
frees
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacities
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
idled
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idles
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacity
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
bitmap
U
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quads
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quad
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
band
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
indefensible
U
غیرقابل دفاع
unassailable
U
غیرقابل حمله
ineluctable
U
غیرقابل مقاومت
unassailable
U
غیرقابل بحث
inappellable
U
غیرقابل استیناف
inaccessibility
U
غیرقابل دسترسی
out-of-the-way
U
غیرقابل دسترس
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
implausibility
U
غیرقابل قبولی
noteless
U
غیرقابل ملاحظه بی نت
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
uncontrollable
U
غیرقابل نظارت
not negotiable
U
غیرقابل معامله
not negotiable
U
غیرقابل انتقال
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
unthinkable
U
غیرقابل فکر
uncontrollably
U
غیرقابل نظارت
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
inexplosive
U
غیرقابل انفجار
unprintable
U
غیرقابل چاپ
fordless
U
غیرقابل عبور
unpromising
U
غیرقابل اطمینان
untouchability
U
غیرقابل لمس
acataletic
U
غیرقابل فهم
unreliable
U
غیرقابل اعتماد
unwarrantable
U
غیرقابل ضمنانت
unreadable
U
غیرقابل خواندن
beyond bearing
U
غیرقابل تحمل
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
unmentionable
U
غیرقابل گوشزد
ungovernable
U
غیرقابل کنترل
unappealable
U
غیرقابل استیناف
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
flexionless
U
غیرقابل صرف
unappealabe
U
غیرقابل استیناف
irremediable
U
غیرقابل استرداد
unpredictable
U
غیرقابل پیشگویی
unpredictable
U
غیرقابل استناد
inaccessible
U
غیرقابل دسترس
in check
<idiom>
U
غیرقابل کنترل
unachievable
U
غیرقابل حصول
unerring
U
غیرقابل لغزش
run wild
<idiom>
U
غیرقابل کنترل
irredeemable
U
غیرقابل خریداری
inexplosive
U
غیرقابل احتراق
indiscrete
U
غیرقابل تشخیص
irrefrangible
U
غیرقابل تجزیه
incomparable
U
غیرقابل مقایسه
uncompromisingly
U
غیرقابل انعطاف
uncompromising
U
غیرقابل انعطاف
impermeable
U
غیرقابل نفوذ
watertight
U
غیرقابل نفوذ اب
irrespirable
U
غیرقابل استنشاق
dilemmas
U
معمای غیرقابل حل
dilemma
U
معمای غیرقابل حل
incorrodible
U
غیرقابل تحلیل
impossible
[colloquial]
<adj.>
U
غیرقابل قبول
indissolubly
U
بطور غیرقابل حل
indistributable
U
غیرقابل توزیع
untenable
U
غیرقابل دفاع
inalienable
U
غیرقابل انتقال
ineligible
U
غیرقابل قبول
unacceptable
U
غیرقابل قبول
unwarranted
U
غیرقابل ضمنانت
unacceptably
U
غیرقابل قبول
irrevocable
U
غیرقابل برگشت
infrangible
U
غیرقابل نقض
insociable
U
غیرقابل امیزش
inescapable
U
غیرقابل اجتناب
out of the way
U
غیرقابل دسترس
ineffability
U
غیرقابل توصیفی
incontestable
U
غیرقابل بحث
uncountable
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
sumless
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
numberless
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
innumerable
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
invaluable
U
غیرقابل تخمین
countless
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
built-in
U
غیرقابل انتقال
indecipherable
U
غیرقابل کشف
indecipherable
U
غیرقابل استخراج
incommunicable
U
غیرقابل ابلاغ
inaccessible
<adj.>
U
غیرقابل دسترس
myriad
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
irrefutable
U
غیرقابل تکذیب
inapprehensible
U
غیرقابل ادراک
ieee
U
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware
U
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
joint tenants
U
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
duplexes
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplex
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
exerciser
U
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
common use
U
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
inexcusably
U
بطور غیرقابل تصدیق
infusible
U
غیرقابل نفوذ یا حلول
insurmountably
U
بطور غیرقابل تفوق
innavigable
U
غیرقابل کشتی رانی
inconcealable
U
غیرقابل پنهان کردن
inapprehensible
U
نامفهوم غیرقابل احساس
incognizable
U
غیرقابل درک نفهمیدنی
inapplicably
U
بطور غیرقابل اجرا
incommunicable
U
نگفتنی غیرقابل پخش
inalterably
U
بطور غیرقابل تغییر
infrangibility
U
غیرقابل نقض بودن
inflexibly
U
بطور غیرقابل انحناء
nonexecutable statement
U
حکم غیرقابل اجرا
incompressible fluide
U
سیاله غیرقابل تراکم
insociable
U
ناسازگار غیرقابل معاشرت
insuppressible
U
نخواباندنی غیرقابل کنترل
inconceivability
U
غیرقابل تصور بودن
irreproachability
U
غیرقابل سرزنش بودن
irreproachableness
U
غیرقابل سرزنش بودن
inappreciable
U
غیرقابل تقدیر نامحسوس
defiladed area
U
منطقه غیرقابل دید
indefensibly
U
بطور غیرقابل تصدیق
disafected person
U
عنصر غیرقابل اعتماد
incontestably
U
بطور غیرقابل بحث
inconvertibly
U
بطور غیرقابل تبدیل
irremovably
U
بطور غیرقابل انتقال
impenetrably
U
بطور غیرقابل نفوذ
impermeably
U
بطور غیرقابل نفوذ
unpremediated
U
غیرقابل پیش بینی
indivisibly
U
بطور غیرقابل تقسیم
inconceivably
U
بطور غیرقابل تصور
indistinguishably
U
بطور غیرقابل تشخیص
invisible trade
U
تجارت غیرقابل رویت
invisibles
U
معاملات غیرقابل رویت
indigestibly
U
بطور غیرقابل هضم
impermeable layer
U
لایه غیرقابل نفوذ
inconvertible currency
U
پول غیرقابل تبدیل
unknowing
U
غیرقابل ادراک و فهم
nondescript
U
غیرقابل طبقه بندی
unchangeably
<adv.>
U
به طور غیرقابل فسخ
unquestioning
U
محقق غیرقابل منازعه
indiscernibly
U
بطور غیرقابل مشاهده
imperceptibly
U
بطور غیرقابل مشاهده
airtight
U
غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
inexpressible
U
نا گفتنی غیرقابل بیان
unquestionable
U
محقق غیرقابل منازعه
unthinkable
U
فکرنکردنی غیرقابل تعمق
unfathomable
U
غیرقابل عمق سنجی
unknowingly
U
غیرقابل ادراک و فهم
incredible
U
غیرقابل قبول افسانهای
indubitably
U
بطور غیرقابل تردید
incomparably
U
بطور غیرقابل مقایسه
immutably
<adv.>
U
به طور غیرقابل فسخ
unalterably
<adv.>
U
به طور غیرقابل فسخ
nondismountable pack
U
بسته غیرقابل پیاده سازی
indefinite
U
غیرقابل اندازه گیری نامعین
emergency risk
U
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
forcemajeure
U
علت یا قوه غیرقابل مقاومت
unspeakable
U
توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
indefensible
U
غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
innumerable
U
غیرقابل شمارش بیحد و حصر
irrevocable letter of credit
U
اعتبار اسنادی غیرقابل برگشت
lightproof
U
غیرقابل نفوذ بوسیله نور
NMI
U
وقفه غیرقابل چشم پوشی
pierce the block
U
ابشار محکم غیرقابل دفاع
acatalepsy
U
موضوع غیرقابل درک مکتب
dead stock
U
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
confirmed irrevocable letter to credit
U
اعتبار غیرقابل برگشت تاییدشده
unliquidated damages
U
خسارات غیرقابل براورد به پول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com