Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
modulation
U
سوار سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
rectification
U
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
U
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger
U
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
U
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
U
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery
U
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
U
مقهور سازی مطیع سازی
ouster
U
بی بهره سازی محروم سازی
formularization
U
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustration
U
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
U
خنثی سازی محروم سازی
irritancy
U
پوچ سازی باطل سازی
erasable
U
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
U
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
horsewomen
U
سوار
boarded
U
سوار
horsewoman
U
سوار
board
U
سوار
piece
U
سوار
pieces
U
سوار
outside ofa horse
U
سوار
in the saddle
U
سوار
horseback
U
سوار
troopers
U
سوار
trooper
U
سوار
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
armored cavalry
U
سوار زرهی
Mt
U
سوار شدن
Mts
U
سوار شدن
biker
U
دوچرخه سوار
mount
U
سوار شدن بر
mount
U
سوار کردن
mounts
U
سوار شدن بر
mounts
U
سوار کردن
surfer
U
موج سوار
horseman
U
سوار کار
horseman
U
اسب سوار
horsewomen
U
سوار اسب
canter
U
سوار اسب
equestrian
U
اسب سوار
equestrian
U
چابک سوار
modulating
U
سوار کردن
bicyclist
U
دوچرخه سوار
cyclist
U
دوچرخه سوار
motorists
U
ماشین سوار
biker
U
موتورسیکلت سوار
get in
U
سوار شدن
motorist
U
ماشین سوار
get on
U
سوار شدن
board surfer
U
موج سوار
modulate
U
سوار کردن
skim boarder
U
موج سوار
cantered
U
سوار اسب
cantering
U
سوار اسب
canters
U
سوار اسب
mounted
U
سوار شده
assembled
U
سوار کردن
assembles
U
سوار کردن
take up
U
سوار کردن
rider
U
سوار کار
riders
U
سوار کار
cavalry
U
سوار زرهی
cavalier
U
سرباز سوار
cavalier
U
اسب سوار
assemble
U
سوار کردن
tobogganer
U
سورتمه سوار
upped
U
سوار براسب سر پا
up
U
سوار براسب سر پا
horse man
U
اسب سوار
horse breaker
U
چابک سوار
acheval
U
سوار بر اسب
horsemen
U
اسب سوار
horsewoman
U
سوار اسب
upping
U
سوار براسب سر پا
boaters
U
زورق سوار
tobogganist
U
سورتمه سوار
vedette
U
قراول سوار
reinsman
U
اسب سوار
jockey
U
چابک سوار
washine
U
موج سوار زن
jockeys
U
چابک سوار
rides
U
سوار شدن
ride
U
سوار شدن
cyclists
U
دوچرخه سوار
enchase
U
سوار کردن
boot and saddle
U
سوار شوید
fabricated
U
سوار کردن
rigged
U
سوار کردن
horseback
U
سوار براسب
equestrienne
U
زن اسب سوار
fabricate
U
سوار کردن
equitant
U
سوار بر اسب
fabricating
U
سوار کردن
fabricates
U
سوار کردن
chevalier
U
سوار دلاور
modulates
U
سوار کردن
on board a ship
U
سوار کشتی
rig
U
سوار کردن
on shipboard
U
سوار کشتی
rigs
U
سوار کردن
on stilts
U
سوار چوب پا
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
surfboat
U
قایق موج سوار
horseback archer
U
کمانگیر سوار بر اسب
pick up
U
سوار کردن مسافر
wheelsman
U
دوچرخه سوار شراعبان
imbark
U
در کشتی سوار کردن
wheelman
U
دوچرخه سوار شراعبان
modulating
U
سوار کردن موج
modulates
U
سوار کردن موج
modulate
U
سوار کردن موج
jockey club
U
باشگاه سوار کاران
setting up apparatus
U
دستگاه سوار کردن
enplane
U
سوار هواپیما شدن
jockeys
U
اسب سوار حرفهای
flatlander
U
موج سوار کم استعداد
install
U
سوار کردن جادادن
installing
U
سوار کردن جادادن
coachload
U
افراد سوار بر درشکه
staging area
U
منطقه سوار شدن
To mout a horse .
U
سوار اسب شدن
To get into (ride in)a car .
U
سوار اتوموبیل شدن
To get on board.
U
سوار کشتی شدن
To board a plane.
U
سوار هواپیما شدن
installs
U
سوار کردن جادادن
jockey
U
اسب سوار حرفهای
reinsman
U
سوار کار ماهر
heavy piece
U
سوار سنگین شطرنج
dragons
U
گردان سوار اسبی
dragon
U
گردان سوار اسبی
mountie
U
پلیس سوار کانادا
to hitchhike
U
مجانی سوار شدن
light piece
U
سوار سبک شطرنج
embarking
U
درکشتی سوار کردن
assembled
U
سوار کردن قطعات
embarked
U
درکشتی سوار کردن
embark
U
درکشتی سوار کردن
assemble
U
سوار کردن قطعات
to ride on a horse
U
اسبی را سوار شدن
mounting
U
سوار کردن وسایل
rodeo
U
نمایش سوار کاری
rodeo
U
سوار کاری کردن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
embarks
U
درکشتی سوار کردن
to give somebody a ride
U
کسی را سوار کردن
to give somebody a lift
U
کسی را سوار کردن
to ride for a fall
U
بی پروا سوار شدن
horse
U
سواراسبی سوار شوید
to ride on a horse
U
براسبی سوار شدن
to ride shanks's mare
U
سوار پای خودشدن
cuirassier
U
سوار زره پوش
assembles
U
سوار کردن قطعات
take on
U
مسافر سوار کردن
uhlan
U
سوار نیزه دار
staging
U
سوار کردن جا دادن
to hitch
U
مجانی سوار شدن
to go backpacking
U
مجانی سوار شدن
setting up
U
سوار کردن جاانداختن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
sets
U
سوار کردن جاانداختن
set
U
سوار کردن جاانداختن
cavalry unit
U
یکان سوار نظام
ridable
U
رام و سوار شدنی
rodeos
U
سوار کاری کردن
rodeos
U
نمایش سوار کاری
unmounted
U
سوار نشده پیاده
electronic
U
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
horsewomen
U
مربی اسب سوار و اسبداری
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
erected
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
mounts
U
سوار شدن قله برامدگی
remounts
U
برگشتن دوباره سوار کردن
erecting
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounting
U
برگشتن دوباره سوار کردن
assemblages
U
انجمن عمل سوار کردن
jerry built
U
با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry-built
U
با بی دقتی روی هم سوار شده
assemblage
U
انجمن عمل سوار کردن
ships
U
سوار کشتی شدن سفینه
pickup field
U
محوطه سوار شدن درهواپیما
helicopter team
U
تیم سوار بر هلی کوپتر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com