Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
We got into the wrong bus .
U
سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
to ride on the bus
U
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
Which bus do I take for the opera?
U
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
Which bus do I take to Victoria Station?
U
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
inerrancy
U
بی غلطی
it was an incorrect procedure
U
یک اقدام غلطی بود
It is wrong to steal .
U
دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
It was wrong of you to take the bicycle .
U
کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
Except for that one typo, there were no mistakes.
U
به جز یک اشتباه تایپی هیچ غلطی نداشت.
we left for paris
U
عازم پاریس شدیم
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
We entered the room together .
U
باهم وارد اطاق شدیم
we watched for his arrival
U
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
We set off early for ...
U
ما
[صبح ]
زود به ... رهسپار شدیم.
we camw in view of that house
U
د رچشم رس ان خانه واقع شدیم
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
we are now quits
U
اکنون با هم برابر شدیم دیگرحسابی نداریم
We lost the case . We were convicted.
U
دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
falsely
<adv.>
U
اشتباهی
incorrectly
<adv.>
U
اشتباهی
as a result of a mistake
<adv.>
U
اشتباهی
inadvertently
<adv.>
U
اشتباهی
mistaken
U
اشتباهی
by accident
<adv.>
U
اشتباهی
by a mistake
<adv.>
U
اشتباهی
spuriously
<adv.>
U
اشتباهی
by mistake
<adv.>
U
اشتباهی
unintentionally
<adv.>
U
اشتباهی
wrongly
<adv.>
U
اشتباهی
confusion
U
اشتباهی گرفتن
clean slate
<idiom>
U
بدون هیچ اشتباهی
You're on the wrong way.
راه را اشتباهی آمدید.
to make good a mistake
[ to wipe a disgrace]
<idiom>
U
اشتباهی را جبران کردن
miscall
U
اشتباهی صدا کردن
what is amiss here
U
چه اشتباهی رخ داده است
to take the wrong turn
U
اشتباهی
[با ماشین]
پیچیدن
a fateful mistake
U
اشتباهی سرنوشت ساز
You're on the wrong way.
جاده را اشتباهی آمدید.
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
backing up the wrong tree
<idiom>
U
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
I think there is a mistake in the bill.
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
There must be some mistakes.
باید اشتباهی روی داده باشد.
we regret the error
U
از اشتباهی که شده است تاسف داریم
misname
U
بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
parachronism
U
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
haplography
U
اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
omnibus
U
اتوبوس
busing
U
اتوبوس
omnibuses
U
اتوبوس
bussing
U
اتوبوس
busses
U
اتوبوس
bussed
U
اتوبوس
bused
U
اتوبوس
bus
U
اتوبوس
buses
U
اتوبوس
a bus
U
اتوبوس
Bus line number 8.
U
اتوبوس خط ۸.
trolleybus
U
اتوبوس برقی
bodies
U
اطاق اتوبوس
space time
U
اتوبوس فضایی
body
U
اطاق اتوبوس
Airbuses
U
اتوبوس هوایی
trolley car
U
اتوبوس برقی
Airbus
U
اتوبوس هوایی
minibuses
U
اتوبوس کوچک
bus terminal
U
ایستگاه اتوبوس
trolley bus
U
اتوبوس برقی
trolley buses
U
اتوبوس برقی
I went by bus.
U
من با اتوبوس رفتم.
I drove the bus.
U
من اتوبوس را راندم.
bus driver
U
راننده اتوبوس
to go by bus
U
با اتوبوس رفتن
bus bay
U
ایستگاه اتوبوس
queue
U
صف اتوبوس و غیره
queued
U
صف اتوبوس و غیره
queueing
U
صف اتوبوس و غیره
queues
U
صف اتوبوس و غیره
to ride on the bus
U
با اتوبوس رفتن
bus stops
U
ایستگاه اتوبوس
bus stop
U
ایستگاه اتوبوس
carfare
U
کرایه اتوبوس
Where is the bus stop?
U
ایستگاه اتوبوس کجاست؟
communication cord
U
کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
stations
U
ایستگاه اتوبوس وغیره
You can take the bus.
U
شا میتوانید با اتوبوس بروید.
stationed
U
ایستگاه اتوبوس وغیره
station
U
ایستگاه اتوبوس وغیره
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
double decker
U
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
double-decker bus
[DDB]
U
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
The bus to ... stops here.
U
اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
When does the train
[bus]
to ... depart?
U
قطار
[اتوبوس]
به ... کی حرکت می کند؟
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
How far is the bus stop ?
U
تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
Is there a bus into town?
U
آیا اتوبوس برای شهر هست؟
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
U
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
Do not lean out!
U
به پنجره تکیه ندهید!
[در اتوبوس یا مترو]
Is there a bus to the airport?
U
آیا برای فرودگاه اتوبوس هست؟
Which bus goes to the town centre?
U
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
When is the bus to Pimlico?
U
چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
Do I have to change busses?
U
آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
I missed the connection.
U
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
The driver coaxed his bus through the snow.
U
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
To alight from a bus(tarin,car).
U
پایین آمدن (پیاده شدن از اتوبوس .قطار و اتو مبیل )
Take this luggage to the bus, please.
لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
transportation in kind
U
وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
outside ofa horse
U
سوار
horsewomen
U
سوار
troopers
U
سوار
trooper
U
سوار
boarded
U
سوار
horsewoman
U
سوار
horseback
U
سوار
board
U
سوار
in the saddle
U
سوار
piece
U
سوار
pieces
U
سوار
horse breaker
U
چابک سوار
take up
U
سوار کردن
get on
U
سوار شدن
get in
U
سوار شدن
chevalier
U
سوار دلاور
equitant
U
سوار بر اسب
enchase
U
سوار کردن
equestrienne
U
زن اسب سوار
horse man
U
اسب سوار
horsewomen
U
سوار اسب
boaters
U
زورق سوار
washine
U
موج سوار زن
vedette
U
قراول سوار
tobogganist
U
سورتمه سوار
tobogganer
U
سورتمه سوار
reinsman
U
اسب سوار
on stilts
U
سوار چوب پا
on shipboard
U
سوار کشتی
on board a ship
U
سوار کشتی
horsewoman
U
سوار اسب
assembles
U
سوار کردن
jockey
U
چابک سوار
canters
U
سوار اسب
cantering
U
سوار اسب
cantered
U
سوار اسب
Mts
U
سوار شدن
canter
U
سوار اسب
Mt
U
سوار شدن
rigs
U
سوار کردن
mounts
U
سوار کردن
rigged
U
سوار کردن
jockeys
U
چابک سوار
rig
U
سوار کردن
horsemen
U
اسب سوار
mounts
U
سوار شدن بر
equestrian
U
اسب سوار
equestrian
U
چابک سوار
motorist
U
ماشین سوار
up
U
سوار براسب سر پا
upped
U
سوار براسب سر پا
cavalry
U
سوار زرهی
riders
U
سوار کار
rider
U
سوار کار
cavalier
U
سرباز سوار
cavalier
U
اسب سوار
assembled
U
سوار کردن
modulation
U
سوار سازی
assemble
U
سوار کردن
upping
U
سوار براسب سر پا
motorists
U
ماشین سوار
acheval
U
سوار بر اسب
cyclist
U
دوچرخه سوار
biker
U
دوچرخه سوار
biker
U
موتورسیکلت سوار
horseback
U
سوار براسب
ride
U
سوار شدن
modulating
U
سوار کردن
board surfer
U
موج سوار
horseman
U
اسب سوار
modulate
U
سوار کردن
horseman
U
سوار کار
modulates
U
سوار کردن
mount
U
سوار شدن بر
skim boarder
U
موج سوار
surfer
U
موج سوار
fabricate
U
سوار کردن
boot and saddle
U
سوار شوید
cyclists
U
دوچرخه سوار
mounted
U
سوار شده
bicyclist
U
دوچرخه سوار
fabricating
U
سوار کردن
fabricates
U
سوار کردن
fabricated
U
سوار کردن
mount
U
سوار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com