English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (840 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pick up <idiom> U سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
restaging U جابجا کردن سوارکردن نفرات
take on U مسافر سوار کردن
pick up U سوار کردن مسافر
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
to pick up U سوارکردن
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
reassembling U دوباره سوارکردن
reassembles U دوباره سوارکردن
horse U برپشت سوارکردن
reassembled U دوباره سوارکردن
pickup U سوارکردن گرفتن
reassemble U دوباره سوارکردن
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
gimbal U سوارکردن قطعهای بریک حلقه نگهدارنده ازاد
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
draws U دریافت کردن
receives U دریافت کردن
acquires U دریافت کردن
acquire U دریافت کردن
recovering U دریافت کردن
pick up <idiom> U دریافت کردن
recieve U دریافت کردن
pull down U دریافت کردن
draw U دریافت کردن
come into <idiom> U دریافت کردن
acquiring U دریافت کردن
recovers U دریافت کردن
receive U دریافت کردن
recover U دریافت کردن
head load control U روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
get a fix on something <idiom> U نامه الکترونی دریافت کردن
cash U دریافت کردن صندوق پول
cashed U دریافت کردن صندوق پول
cashes U دریافت کردن صندوق پول
cashing U دریافت کردن صندوق پول
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
to i. any one into abenefice U کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
tight end U مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
go baseline U حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
passengers U مسافر
passenger U مسافر
trippers U مسافر
tripper U مسافر
viator U مسافر
farer U مسافر
on the road U مسافر
pilgrim U مسافر
travellers U مسافر
pilgrims U مسافر
travelers U مسافر
traveller U مسافر
traveler U مسافر
lodgers U مسافر
roomer U مسافر
peregrinator U مسافر
lodger U مسافر
induct U مستقر کردن دریافت کردن
inducts U مستقر کردن دریافت کردن
inducting U مستقر کردن دریافت کردن
inducted U مستقر کردن دریافت کردن
shipper U مسافر کشتی
spacemen U مسافر فضایی
westbound U مسافر مغرب
foot passenger U مسافر پیاده
stowaways U مسافر مخفی
stowaways U مسافر قاچاق
spaceman U مسافر فضایی
passage money U کرایه مسافر
hare U مسافر بی بلیط
stowaway U مسافر مخفی
stowaway U مسافر قاچاق
wayfarer U مسافر پیاده
wayfarers U مسافر پیاده
hares U مسافر بی بلیط
fare U کرایه مسافر
fared U کرایه مسافر
fares U کرایه مسافر
faring U کرایه مسافر
trekker U مسافر باگاری
ganger U مسافر پیاده
stow away U مسافر قاچاق
peregrine U ازخارجه امده مسافر
baggage U بار و بنهء مسافر
birds of passage U مرغان مهاجریا مسافر
motor vehicle passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
car passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
mess kit U جعبه فروف سرباز یا مسافر
waybill U خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
limited train U قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
voyager U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
taxi stand U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
voyagers U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
taxi rank [British E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
cabstand [American E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
carpetbaggers U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
The passenger was admitted into the USA. U به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
boat trains U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
carpetbagger U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
receipt U دریافت
mental perception U دریافت
discernment U دریافت
receipts U دریافت
apperception U دریافت
sensing U دریافت
inception U دریافت
collection U دریافت
collections U دریافت
percipience U دریافت
comprehensions U دریافت
comprehension U دریافت
receiving U دریافت
reception U دریافت
deliveries U دریافت
sentience U دریافت
apprehensions U دریافت
delivery U دریافت
synecdoche U هم دریافت
transmission/reception of messages U دریافت
apprehension U دریافت
receptions U دریافت
recipient U دریافت کنندگان
recipient U دریافت کننده
percept U دریافت ادراکی
audio reception U دریافت صوتی
collection of goods U دریافت کالا
hear from <idiom> U دریافت نامه
answer/originate U دریافت / ارسال
payees U دریافت کننده
payee U دریافت کننده
handshaking U آماده دریافت
receivers U متصدی دریافت
recipients U دریافت کنندگان
getter U دریافت کننده
recipients U دریافت کننده
perception U دریافت احساس
collecting of the current U دریافت جریان
collecting main U شبکه دریافت
receivers U دریافت کننده
receiver U دریافت کننده
perceptions U دریافت احساس
catcher's side U سمت دریافت
reception U دریافت پذیرش
receptions U دریافت پذیرش
long distance reception U دریافت دور
recieve only U دریافت محض
receiver U متصدی دریافت
receivable U دریافت کردنی
recipiency U قوه دریافت
sink U دریافت انتهای خط ارتباتی
boost U کمک دریافت شده
bills receivable U بروات قابل دریافت
receipt U رسید پیام دریافت شد
receipts U دریافت رسید دادن
goods received note U برگه دریافت کالا
outed U دریافت کننده سرویس
out- U دریافت کننده سرویس
out U دریافت کننده سرویس
receipts U رسید پیام دریافت شد
deferred income U پیش دریافت درامد
payee U دریافت کننده وجه
payees U دریافت کننده وجه
payees U دریافت کننده پول
payee U دریافت کننده پول
mortality U قابلیت دریافت ضایعات
boosts U کمک دریافت شده
asr U ارسال و دریافت اتوماتیک
on the dole <idiom> U دریافت خیر وسعادت
automatic send/reciever U ارسال و دریافت خودکار
sinks U دریافت انتهای خط ارتباتی
fee charged U هزینه دریافت شده
pick up <idiom> U دریافت صدای رادیو و...
consignee U دریافت کننده محموله
mail call U دریافت نامه از پستخانه
receipt U دریافت رسید دادن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com