Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
distrust
U
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusted
U
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusting
U
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusts
U
سوء فن اعتماد نداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
Other Matches
wanted
U
نداشتن
lack
U
نداشتن
lackvt
U
نداشتن
want
U
نداشتن
lacked
U
نداشتن
lacks
U
نداشتن
stone-broke
<idiom>
U
آه دربساط نداشتن
miss
U
نداشتن فاقدبودن
missed
U
نداشتن فاقدبودن
errorless
U
نداشتن خطا
To know no bounds.
U
حد وحصر نداشتن
misses
U
نداشتن فاقدبودن
disliked
U
دوست نداشتن
clean record
U
نداشتن پیشینه بد
sit out
U
شرکت نداشتن در
to be in the wrong
U
حق نداشتن زورگفتن
disliking
U
دوست نداشتن
dislikes
U
دوست نداشتن
dislike
U
دوست نداشتن
powerlessly
U
با نداشتن نیرو
freedom from evil record
U
نداشتن پیشینه بد
to be at a loss for an answer
U
پاسخی نداشتن
disinterest
U
علاقه نداشتن
to sit out
U
شرکت نداشتن در
inefficiently
U
با نداشتن قابلیت بیفایده
to not feel hungry
[to not like having anything]
U
اصلا اشتها نداشتن
make no bones about something
<idiom>
U
هیچ رازی نداشتن
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
want
U
نیازمند بودن به نداشتن
not have two pennies to rub together
<idiom>
U
دیناری در بساط نداشتن
to get the key of the street
U
جای شب ماندن نداشتن
inertness
U
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
intestacy
U
نداشتن وصیت نامه
To be between the devil and the deep blue sea.
U
راه پس وپیش نداشتن
inapprehension
U
نداشتن بیم یا نگرانی
to paddle one's own canoe
U
کار بکسی نداشتن
wanted
U
نیازمند بودن به نداشتن
not have a penny to one's name
<idiom>
U
آهی در بساط نداشتن
thriftessness
U
نداشتن عقل معاش
to foel
U
حال درستی نداشتن
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
out of step
<idiom>
U
هم آهنگ وتوازن نداشتن
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
out of favor with someone
<idiom>
U
حسن نیت نداشتن
loses
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
in the dark
<idiom>
U
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
forlackof shoes
U
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
(can't) stand
<idiom>
U
تحمل نکردن،دوست نداشتن
Nothing to declare
U
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
out of tune
<idiom>
U
باهم خوب وسازش نداشتن
strapped for cash
<idiom>
U
هیچ پولی دربساط نداشتن
lose
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
not have a bean
<idiom>
U
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
to dislike somebody
[something]
U
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
to knock about
U
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to have no prospects
U
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
caught short
<idiom>
U
پول کافی برای پرداخت نداشتن
fideism
U
اعتماد
trust
U
اعتماد
trusted
U
اعتماد
sense of trust
U
حس اعتماد
affiance
U
اعتماد
reliance
U
اعتماد
credence
U
اعتماد
trusts
U
اعتماد
trustful
U
اعتماد
faiths
U
اعتماد
belief
U
اعتماد
faith
U
اعتماد
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
have half a mind
<idiom>
U
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
You've got me there!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped.
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
trustworthiness
U
قابلیت اعتماد
failure safety
U
قابلیت اعتماد
to base one self
U
اعتماد کردن
trustiness
U
قابلیت اعتماد
reliability
U
قابلیت اعتماد
trig
U
قابل اعتماد
vote of censure
U
رای اعتماد
awareness of the self
U
اعتماد به نفس
self-assurance
U
اعتماد به نفس
self-awareness
U
اعتماد به نفس
aplombself-trust
U
اعتماد به نفس
self-reliance
U
اعتماد به نفس
poise
[self-confidence]
U
اعتماد به نفس
self-assuredness
U
اعتماد به نفس
self-trust
U
اعتماد به نفس
self-confidence
U
اعتماد به نفس
reliability
U
قابلیت اعتماد
self-confidence
U
اعتماد به خود
trusty
U
قابل اعتماد
self assurance
U
اعتماد به نفس
self-reliance
U
اعتماد به نفس
aplomb
U
اعتماد بنفس
vote of confidence
U
رای اعتماد
confidence
U
اعتماد رازگویی
confidences
U
اعتماد رازگویی
trustworthy
U
قابل اعتماد
confide
U
اعتماد داشتن به
confided
U
اعتماد داشتن به
confides
U
اعتماد داشتن به
confiding
U
اعتماد کننده
votes of confidence
U
رای اعتماد
reliability
U
قابل اعتماد
trust
U
اعتماد داشتن
trusted
U
اعتماد داشتن
trusts
U
اعتماد داشتن
relied
U
اعتماد کردن
relies
U
اعتماد کردن
rely
U
اعتماد کردن
relying
U
اعتماد کردن
confidentiality
U
قابلیت اعتماد
unreliable
U
غیرقابل اعتماد
trut
U
اعتماد کردن
soiothfast
U
قابل اعتماد
to put trust in
U
اعتماد کردن به
to put confidence in
U
اعتماد کردن به
place confidence on
U
اعتماد کردن به
confidence limits
U
حدود اعتماد
dependability
U
قابلیت اعتماد
level of confidence
U
سطح اعتماد
place confidence in
U
اعتماد کردن به
fiduciary
U
قابل اعتماد
distrustfulness
U
عدم اعتماد
reliableness
U
قابلیت اعتماد
faithworthy
U
قابل اعتماد
confidence interval
U
فاصله اعتماد
self trust
U
اعتماد بخود
self reliance
U
اعتماد بنفس
confidence coefficient
U
ضریب اعتماد
confidence coefficicent
U
ضریب اعتماد
lack of confidence
U
کمی اعتماد به نفس
diffidence
U
عدم اعتماد به نفس
man of confidence
U
شخص مورد اعتماد
lack of self-confidence
U
کمبود اعتماد به نفس
lack of self-confidence
U
عدم اعتماد به نفس
lack of confidence
U
عدم اعتماد به نفس
lack of self-confidence
U
کمی اعتماد به نفس
self doubt
U
عدم اعتماد بنفس
take down a notch (peg)
<idiom>
U
سلب اعتماد به نفس
lack of confidence
U
کمبود اعتماد به نفس
trust in god
U
اعتماد یا توکل به خدا
authentic
U
موثق قابل اعتماد
disafected person
U
عنصر غیرقابل اعتماد
reliably
U
بطور قابل اعتماد
self confidence
U
اعتماد بنفس غرور بیجا
confidence trick
U
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
confidence tricks
U
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
blue book
U
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
make out
<idiom>
U
باعث اعتماد،اثبات شخص
dependable
U
قابل اطمینان مورد اعتماد
calculable
U
براورد کردنی قابل اعتماد
in order to
<idiom>
U
اعتماد شخص را بدست آوردن
dependable
U
قابل اعتماد توکل پذیر
trut
U
اعتماد کردن به امیدوار بودن
conning
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conned
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
con
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
cons
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
untrustworthy
U
غیر قابل اعتماد غیرمعتمد ناپایدار
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
walkover
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
burn notice
U
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
backstabber
U
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
self dependence
U
اتکاء به نفس اعتماد به نفس
self depedence
U
اتکاء بنفس اعتماد بنفس
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com