English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ternary U سه مبنایی در مبنای سه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
true complement U متمم مبنایی
radix complement U متمم مبنایی
radix notation U نشان گذاری مبنایی
radix sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن مبنایی
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
z 0 U یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
true complement U متمم واقعی متمم مبنایی
ternary U در مبنای سه
hexadecimal U مبنای 61
basic of issue U مبنای توزیع
datum line U خط مبنای سنجش
binary number system U سیستم مبنای دو
computer based U بر مبنای کامپیوتر
data base U مبنای اطلاعات
fixed radix U با مبنای ثابت
force basis U مبنای یکان
fuselage refrence line U خط مبنای بدنه
unit of issue U مبنای توزیع
troop basis U مبنای یکان
sentience U مبنای حس وحساسیت
refrence U مبنای مقایسه
ration basis U مبنای جیره
on trust U بر مبنای اعتبار
number base U مبنای عددی
monetary base U مبنای پولی
mobilization base U مبنای بسیج
fire base U مبنای اتش
base of fire U مبنای اتش
tax base U مبنای مالیاتی
rationale U مبنای کار
wartime load U بار مبنای ناو
base reserves U اماد مبنای ذخیره
altitude separation U حد سطوح مبنای ارتفاع
datum plane U سطح مبنای ارتفاع
datum plane U سطح مبنای اب دریا
mission load U بار مبنای عملیاتی
meteorological datum plane U ایستگاه مبنای هواسنجی
fire support base U مبنای پشتیبانی اتش
force basis U یکانهای مبنای هر قسمت
hydrographic datum U سطح مبنای اب نگاری
ratio decidendi U مبنای اصلی تصمیم
computed goto U جهش بر مبنای محاسبه
basic tactical unit U یکان مبنای تاکتیکی
datum sweeping mark U علامت مبنای روبش
troop basis U مبنای واگذاری یکان
chart datum U مبنای عمق نقشه
software base U مبنای نرم افزار
basic of issue U مبنای واگذارکردن اقلام
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
line of site U خط تراز یا مبنای افق توپ
altitude datum U سطح مبنای ارتفاع سنجی
keypad U و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
hydrographic datum U سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
basic load U بار مبنای مهمات یا وسایل
plane of fire U سطح مبنای مسیر تیراندازی
b U ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
production base U مبنای تولید یا تولیدات ملی
color carrier reference U فاز مبنای حامل رنگ
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
peak load pricing U قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
reference number U اعداد مبنای نشانه روی
pay grade U ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
time preference theory of interest U نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
master menu U لیست مبنای جیره غذایی اصلی
ration scale U مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ambulance basic relay post U پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
denary notation U سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
gyro plane U سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
marginal productivity theory of U نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
current purchasing power U حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
prosyllogism U قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
an unprincipled conduct U رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
parametric estimate U براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
opportunism U بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
hexadecimal notation U نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
underconsumption theory of U نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
majority rule U شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
hex U نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
hex U صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hexadecimal notation U صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e U رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
f U رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e r p U برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
fox U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxes U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxing U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
popular front U ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
specification U اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
e U عدد در مبنای شانزده معادل عدد دهدهی 14
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
dogging U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dog U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
gyrohorizon U افق ژیروسکوپ سطح مبنای ژیروسکوپ
Moghat U مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
egoism U یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
true origin U نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
transitivity principle U بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com