English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trilcgy U سه تراژدی پی درپی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kentish fire U محلهای پی درپی وجمعی نمایشهای پی درپی وگروهی
buskin U تراژدی
tragicomedy U تراژدی کمدی
trilogy U سه نمایش تراژدی
tragically U بشکل تراژدی
trilogies U سه نمایش تراژدی
tragedienne U بازیگر تراژدی
tragicomedies U تراژدی کمدی
hamlets U نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
hamlet U نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
tragedian U نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
vomiturition U قی پی درپی
continuum U پی درپی
continual U پی درپی
successive U پی درپی
after U درپی
hand running U پی درپی
continuate U پی درپی
consecutive U پی درپی
fusillade U اتش پی درپی
what is he seeking? U درپی چیست
batter U پی درپی زدن
steadiest U پی درپی مداوم
batters U پی درپی زدن
steady U پی درپی مداوم
steadies U پی درپی مداوم
steadying U پی درپی مداوم
steadied U پی درپی مداوم
hand on U پی درپی وبتواترچیزی را رساندن
prowls U درپی شکار گشتن
prowling U درپی شکار گشتن
attends U درپی چیزی بودن
prowled U درپی شکار گشتن
prowl U درپی شکار گشتن
harass U حملات پی درپی کردن
bobble U پی درپی اشتباه کردن
bobbles U پی درپی اشتباه کردن
attend U درپی چیزی بودن
attending U درپی چیزی بودن
flux U گداز تغییرات پی درپی
crepitate U انفجار پی درپی کردن
insufflate U پی درپی روح دمیدن در
no end <idiom> U پی درپی بدون توقف
scrounge around <idiom> U درپی چیزی گشتن
harasses U حملات پی درپی کردن
one after a U یکی درپی دیگری
to goon a wild goose chase U درپی کارغیرعملی یامحال رفتن
drive volley U ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
turkeys U 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
turkey U 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
pelts U پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelt U پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelted U پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
keep on at a person U کسی را با سرزنش وتقاضاهای پی درپی بستوه اوردن
bottom bouncing U ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
to thrash out the truth U حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
nursed U حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurses U حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse U حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
power 0 U تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
weave U حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weaves U حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
plutonic theory U فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
gather shot U ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
chirrups U جیک جیک پی درپی
chirruping U جیک جیک پی درپی
chirruped U جیک جیک پی درپی
chirrup U جیک جیک پی درپی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com