English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ex. dividend سهمی که پس از پرداخت سود آن فروخته شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
parabolic U سهمی گون سهمی شکل
on the block <idiom> U فروخته شده
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
under the counter <idiom> U مخفیانه فروخته شدن
off-market <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
over-the-counter <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
outside [stock exchange] <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
sold U فروخته شده بفروش رفته
fast moving stock U کالایی که به سرعت فروخته میشود
loss leader U کالایی که با ضرر فروخته میشود
over the counter U خارج از بورس فروخته شده
parabolas U سهمی
styloid U سهمی
sagittate U سهمی
sagittal U سهمی
parabola U سهمی
avoirdupois U اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
sagittal plane U صفحه سهمی
sageittal suture U درز سهمی
styloid process U زائده سهمی
parabolic U سهمی وار
partial variance U پراکنش سهمی
partial rienforcement U تقویت سهمی
parabolic arch U قوس سهمی
partial correlation U همبستگی سهمی
parabolic arch U طاق سهمی
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
price as natural ice U یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
parabolic variation U تغییرات سهمی شکل
partial regression equation U معادلات رگرسیون سهمی
nominal value U قیمت اسمی سهمی
parabolic mirror U اینه سهمی وار
to hold a share in a business U در شرکتی سهمی داشتن
parabolic lens U عدسی سهمی وار
partial pressure U فشار جرئی یا سهمی
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
thirds U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
third U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
bundled software U نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
sagittary U سهمی وابسته به تیر اندازی
sagittal U وابسته به درز سهمی جمجمه
turnover U تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
caveat venditor U یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
portion U سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
portions U سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
differential effects U اثرتغییر شرایط استاندارد روی سهمی گلوله
foreign excess U تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
level point U سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
trajectory shift U انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
trajectory scorer U وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
paraboloid U شکل سه بعدی حاصل ازدوران یک سهمی حول محورکانونی
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
stoppage in transitu U حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
bundle U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundles U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundling U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
vapor pressure U فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
tea is sold by the kilogramme U چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
goldbrick U جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
unbundled U اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
seconds U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
oem U Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
run duration U 1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
refunds U پس پرداخت
payment U پرداخت
settlement U پرداخت
settlements U پرداخت
payments U پرداخت
expenditure U پرداخت
refunding U پس پرداخت
refunded U پس پرداخت
glazes U پرداخت
lustreer U پرداخت
finishing touches U پرداخت
glaze U پرداخت
refinishing U پرداخت
glosser U پرداخت گر
furbisher U پرداخت گر
defrayal U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
finish U پرداخت
finishes U پرداخت
discharging U پرداخت
disbursement U پرداخت
refund U پس پرداخت
making good U پرداخت
remitment U پرداخت
pt U پرداخت
pay U پرداخت
bleaching U پرداخت
paying U پرداخت
pays U پرداخت
discharges U پرداخت
polishes U پرداخت
discharge U پرداخت
polish U پرداخت
trim U پرداخت
finishing U پرداخت
outlay U پرداخت
rendering U پرداخت
renderings U پرداخت
paid U پرداخت شده
annual payment U پرداخت سالیانه
advice note U دستورپیش پرداخت
diamond polishing U پرداخت الماسی
demand for payment U تقاضای پرداخت
deferred payment U پرداخت اتی
casual payment U پیش پرداخت
finance U پرداخت هزینه
bilk U گذاشتن از پرداخت
d. note U درخواست پرداخت
by payment U از طریق پرداخت
date of maturity U موعد پرداخت
date of payment U موعد پرداخت
deferred payment U پرداخت معوق
back freigt U پرداخت کرایه
average payment U پرداخت متوسط
subscriptions U تعهد پرداخت
advance payment U پیش پرداخت
shear U پرداخت فرش
payees U پرداخت شونده
payee U پرداخت شونده
a bradent U وسیله پرداخت
unpaid U پرداخت نشده
subscription U تعهد پرداخت
pre paid U پیش پرداخت
payment by instalments U پرداخت به اقساط
payer U پرداخت کننده
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
payable at sight U پرداخت دیداری
pay off U پرداخت کردن
prest U پیش پرداخت
progress payments U پرداخت تدریجی
prompt payment U پرداخت فوری
punctual payment U پرداخت در سر وعده
part payment U پرداخت اقساطی
reimbursable U قابل پرداخت
remittable U قابل پرداخت
payment in advance U پیش پرداخت
planishing tool U ابزار پرداخت
planish U پرداخت کردن
pre payment U پیش پرداخت
prepayment U پیش پرداخت
payor U پرداخت کننده
payment terms U شرایط پرداخت
payment stopped U توقف پرداخت
payment in kind U پرداخت جنسی
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
payment in full U پرداخت کامل
payment in full U پرداخت تمام
payment in due cource U پرداخت به موقع
remittal U گذشت پرداخت
remitter U پرداخت کننده
installment payment U پرداخت قسطی
indemnification U پرداخت غرامت
imprest U پیش پرداخت
unpolished U پرداخت نشده
never-never U پرداخت قسطی
finisher U پرداخت کننده
final payment U پرداخت نهایی
earnest money U پیش پرداخت
payment by installments U پرداخت قسطی
interim financing U پرداخت موقت
period of grace U مهلت پرداخت
overpayment U پرداخت اضافی
on account payment U پیش پرداخت
non payment U عدم پرداخت
monthly payment U پرداخت ماهانه
money back U تضمین پرداخت
settlement terms U شرایط پرداخت
smoothing plane U رنده پرداخت
spot cash U پرداخت نقدی
lump sum payment U پرداخت یکجا
lump sum payment U پرداخت نقدی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com