Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ballast
U
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zeppelin
U
کشتی هوایی ا لمانی بالون
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
kentledge
U
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
hulks
U
کشتی سنگین وکندرو
hulk
U
کشتی سنگین وکندرو
jettisoning
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
sheet anchors
U
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
sheet anchor
U
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
To collude with someone . to be in league with someone.
U
با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
gas bag
U
بالون
airships
U
بالون
balloons
U
بالون
ballooned
U
بالون
balloonist
U
بالون بر
airship
U
بالون
ballooning
U
بالون
balloon
U
بالون
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
aerostat
U
بالون ورزشی
ballooning
U
با بالون پروازکردن
barrage balloons
U
بالون پدافند
barrage balloon
U
بالون پدافند
pilot ballon
U
بالون اکتشافی
balloon
U
با بالون پروازکردن
balloon
U
مثل بالون
ballooning
U
مثل بالون
balloons
U
مثل بالون
ballooned
U
با بالون پروازکردن
ballooned
U
مثل بالون
balloons
U
با بالون پروازکردن
clogs
U
: سنگین کردن
clogged
U
: سنگین کردن
clog
U
: سنگین کردن
incumber
U
سنگین کردن
emcumber
U
سنگین کردن
encumbered
U
سنگین کردن
weight
U
سنگین کردن
loads
U
سنگین کردن
gravitating
U
سنگین کردن
gravitates
U
سنگین کردن
encumbering
U
سنگین کردن
gravitated
U
سنگین کردن
gravitate
U
سنگین کردن
encumbers
U
سنگین کردن
encumber
U
سنگین کردن
load
U
سنگین کردن
disgorged
U
خالی کردن ریختن
disgorge
U
خالی کردن ریختن
founds
U
تاسیس کردن ریختن
found
U
تاسیس کردن ریختن
disgorges
U
خالی کردن ریختن
vint
U
درست کردن یا ریختن
disgorging
U
خالی کردن ریختن
lumbered
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
captive balloon
U
بالون بزمین بسته
antiparachute ropes
U
طنابهای پایین بالون
delibration
U
سبک سنگین کردن
trade-offs
U
سبک و سنگین کردن
larrup
U
سنگین حرکت کردن
trade-off
U
سبک و سنگین کردن
trade off
U
سبک و سنگین کردن
lugging
U
سنگین حرکت کردن
lugged
U
سنگین حرکت کردن
lug
U
سنگین حرکت کردن
lugs
U
سنگین حرکت کردن
fazes
U
درهم ریختن پریشان کردن
fazing
U
درهم ریختن پریشان کردن
fazed
U
درهم ریختن پریشان کردن
splashes
U
چلپ چلوپ کردن ریختن
faze
U
درهم ریختن پریشان کردن
splash
U
چلپ چلوپ کردن ریختن
barrel
درخمره ریختن دربشکه کردن
splashing
U
چلپ چلوپ کردن ریختن
barrels
U
درخمره ریختن دربشکه کردن
blimp
U
نوعی بالون هوایی کوچک
change down
U
به دنده سنگین حرکت کردن
hoisted
U
بلند کردن وسایل سنگین
hoist
U
بلند کردن وسایل سنگین
hoists
U
بلند کردن وسایل سنگین
stumped
U
قطع کردن سنگین افتادن
stumping
U
قطع کردن سنگین افتادن
stumps
U
قطع کردن سنگین افتادن
stump
U
قطع کردن سنگین افتادن
slump
U
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumped
U
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumping
U
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumps
U
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
tins
U
درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
tin
U
درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
thermal target
U
هوای گرم بالارونده برای بالون
To put money into somethings.
U
درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
hotchpot
U
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
envelope
U
کیسه نایلونی حاوی هوا یاگاز در بالون
envelopes
U
کیسه نایلونی حاوی هوا یاگاز در بالون
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
commit no nuisance
U
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
rockoon
U
پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
low low
U
حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
pedrail
U
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
sailings
U
با کشتی حمل کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
sail
U
با کشتی حمل کردن
sailed
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
cargo documentation
U
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
circumnavigate
U
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
To crack jockes . to indulge in witticism .
U
مزه ریختن ( مزه پرانی کردن )
concrete
U
بتن ریختن با بتن اندود کردن
wrecks
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
wrecking
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
keel
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
poop
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
keels
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
bituminous paint
U
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
saluting
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
saluted
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
salute
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
to heave a ship down
U
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
interchanging
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
heavy lift
U
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com