Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to rain cats and dogs
سنگ ازآسمان آمدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it comes from above
ازآسمان می رسد
get off
<idiom>
U
پایین آمدن یا بیرون آمدن از (اتوبوس ،قطار)
The climate of Europe desnt suit me.
U
حال آمدن ( بهوش آمدن )
To stretch . to be elastic .
U
کش آمدن
lapse
U
به سر آمدن
To be overpowered.
U
از پا در آمدن
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
لاف آمدن
to be valid
U
به شمار آمدن
to turn out badly
U
بد از آب در آمدن
[داستانی]
to go wrong
U
بد از آب در آمدن
[داستانی]
to come to a boil
U
به جوش آمدن
To come into existence .
U
بوجود آمدن
to proceed
U
پیش آمدن
To overpower. To overcome . To vanquish. To win.
U
غالب آمدن
to get back on one's feet
U
به حال آمدن
To be on (come to )the booil.
U
جوش آمدن
to water
[of eyes]
U
اشک آمدن
up
<adv.>
U
به بالا
[آمدن]
show-off
<idiom>
U
قپی آمدن
To back down .
U
کوتاه آمدن
come on strong
<idiom>
U
فائق آمدن
to become conscious
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
stop out
U
دیر به خانه آمدن
[شب]
to come to
<idiom>
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
to come round
[around]
<idiom>
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
to come to oneself
<idiom>
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
to come dressed in your wedding finery
U
با لباس عروسی آمدن
to unfold
U
از آب در آمدن
[اصطلاح مجازی]
belly flop
U
با شکم فرود آمدن
run over
<idiom>
U
فائق آمدن برچیزی
get over something
<idiom>
U
فائق آمدن برمشکلات
resurfaced
U
دوباره به سطح آمدن
call for someone
<idiom>
U
آمدن وبردن کسی
born with a silver spoon in one's mouth
<idiom>
U
باثروت به دنیا آمدن
bite the bullet
<idiom>
U
فائق آمدن بر مشکلات
To be punctual . To be on time .
U
سر وقت آمدن ( بودن )
precede
U
پیش از چیزی آمدن
To get the better of someone . To defeat someone .
U
بر کسی غالب آمدن
To stop being adamant (unyielding).
U
از خر شیطان پائین آمدن
To stop being intransigent.
U
از خر شیطان پایین آمدن
precedes
U
پیش از چیزی آمدن
With the onset of summer.
U
.با آمدن (فرارسیدن )تابستان
resurfaces
U
دوباره به سطح آمدن
resurface
U
دوباره به سطح آمدن
belly flops
U
با شکم فرود آمدن
sweep off one's feet
<idiom>
U
بر احساسات فائق آمدن
to look well
U
تندرست به نظر آمدن
to near something
U
نزدیک آمدن به چیزی
to approach something
U
نزدیک آمدن به چیزی
To lodge a complaint .
U
درمقام شکایت بر آمدن
to go up to somebody
[something]
U
نزدیک آمدن به کسی
[چیزی]
to dislike somebody
[something]
U
بدش آمدن از کسی
[چیزی]
to go towards
[British E]
/ toward
[American E]
somebody
U
نزدیک آمدن به کسی
[چیزی]
to approach somebody
[something]
U
نزدیک آمدن به کسی
[چیزی]
to keep ones he above water
O
از زیر بدهی بیرون آمدن
to come straight to the point
<idiom>
U
مستقیما
[رک ]
به نکته اصلی آمدن
To come out of oness shell.
U
از جلد ( لاک ) خود در آمدن
dime a dozen
<idiom>
U
آسان بدست آمدن ،عادی
To be born with a silver spoon in ones mouth .
U
درناز ونعمت بدنیا آمدن
To switch on the old charm. To act coquettishly . To be coy
قر و غمزه آمدن
[دلربائی کردن]
to come around
[American E]
U
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
to come round
[British E]
U
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
to recover consciousness
U
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
to hatch out
[egg]
U
بیرون آمدن جوجه
[از تخم]
to regain consciousness
U
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
to be into somebody
[something]
<idiom>
U
از کسی
[چیزی]
خوششان آمدن
To have design on someone . To malign someone .
U
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
waltz off with
<idiom>
U
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
Out of frying pan into the fire.
<proverb>
U
از ماهیتابه در آمدن وبه آتش در افتادن .
To dismount from a horse(bicycle).
U
از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
to look at
U
نگاه کردن به
[نگریستن به]
[به نظر آمدن]
To make eyes.
U
چشم و ابرو آمدن (نازو غمزه ).
To climb down.
U
پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
His coming here was quite accidental.
U
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
to look like a million dollars
[bucks]
[American E]
<idiom>
U
واقعا محشر به نظر آمدن
[اصطلاح روزمره]
de minimis exception
U
به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
to look
[feel]
like a million dollars
U
بسیار زیبا
[به نظر آمدن]
بودن
[اصطلاح روزمره]
tide (someone) over
<idiom>
U
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
To alight from a bus(tarin,car).
U
پایین آمدن (پیاده شدن از اتوبوس .قطار و اتو مبیل )
warp tension
U
کشش نخ های تار
[میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
warp patterning
U
طراحی با تار
[گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
over dyeing
U
[رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com