English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deed of assignment U سند واگذاری اختیارات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isocratic U دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
transferring U واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfers U واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer U واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
authorizations U اختیارات
devolution U تفویض اختیارات
limited power U اختیارات محدود
in power U دارای اختیارات
full powers U اختیارات تام
full power U اختیارات تام
delegation of authority U دادن اختیارات
excathedra U طبق اختیارات محوله
power of the keys U اختیارات کلیسای پاپ
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
To have full powers. U اختیارات کامل داشتن
ultra vires U تجاوز از حدود اختیارات
fully empovered U دارای اختیارات تام
deprive someone of his power U از کسی سلب اختیارات کردن
divest someone of his power U از کسی سلب اختیارات کردن
ultra vires U بیش از حدود اختیارات قانونی
straw boss U [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
ultra vires U خارج از حدود اختیارات قانونی
To exceed ones authority. U ازحدود اختیارات خود فراتر رفتن
proconsul U افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
lagate a latere U نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
titular charge daffaires U کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
I have a free hand in this matter. U دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
surrenders U واگذاری
condescension U واگذاری
transfer U واگذاری
transferring U واگذاری
transfers U واگذاری
abalienate U واگذاری
abaloenation U واگذاری
abandoment U واگذاری
cession U واگذاری
assigment U واگذاری
bailment U واگذاری
relinguishment U واگذاری
transter U واگذاری
devolvement U واگذاری
consignation U واگذاری
assignments U واگذاری
leave U واگذاری
resigns U واگذاری
assignment U واگذاری
conveyances U واگذاری
resign U واگذاری
conveyance U واگذاری
surrendering U واگذاری
resignations U واگذاری
resignation U واگذاری
concessions U واگذاری
concession U واگذاری
surrendered U واگذاری
transference U واگذاری
surrender U واگذاری
devolution U واگذاری
leaving U واگذاری
distribution of forces U واگذاری نیروها
estate in joint tenancy U واگذاری مشاع
abandons U واگذاری رهاسازی
apportionment U واگذاری اعتبار
feoffment U واگذاری تیول
abandoning U واگذاری رهاسازی
abandon U واگذاری رهاسازی
sector U منطقه واگذاری
voluntary assignment U واگذاری اختیاری
sectors U منطقه واگذاری
abandonment U واگذاری دل کندن
transferable credit U اعتبارقابل واگذاری
target allocation U واگذاری هدف
quiet enjoyment U واگذاری مطلق
instrument of assignment U سند واگذاری
infeudation U واگذاری به تیول
retrocession U واگذاری مجد د
demission U واگذاری استعفاء
submission U واگذاری تفویض
transfer U واگذاری نقل
transfers U واگذاری تحویل
surrender U واگذاری صرفنظر
surrendered U واگذاری صرفنظر
transferring U واگذاری تحویل
transferring U واگذاری نقل
bail U واگذاری انتقال
remittance U واگذاری وجه
assignments U واگذاری اسناد
remittances U واگذاری وجه
remittances U وجه واگذاری
transfers U واگذاری نقل
transfer U واگذاری تحویل
assignment U واگذاری اسناد
assignment of contract U واگذاری قرارداد
assignable credit U اغتبارقابل واگذاری
surrenders U واگذاری صرفنظر
remittance U وجه واگذاری
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
assignations U قرار ملاقات واگذاری
transfers U سند انتقال یا واگذاری
troop basis U مبنای واگذاری یکان
assignation U قرار ملاقات واگذاری
weapons assignment U واگذاری جنگ افزار
release documents against U واگذاری اسناد در مقابل
apportionment U واگذاری سهمیه بودجه
vested in interest U واگذاری حق انتفاع موجل
transfer U سند انتقال یا واگذاری
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
transferring U سند انتقال یا واگذاری
ration method U سبک واگذاری جیره
vested in possession U واگذاری مال تحت تصرف
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
vests U واگذاری حقی یامالی به دیگری
vest U واگذاری حقی یامالی به دیگری
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
grant U امتیاز اجازه واگذاری رسمی
air defense sector U منطقه واگذاری شده پدافندهوایی
grants U امتیاز اجازه واگذاری رسمی
granted U امتیاز اجازه واگذاری رسمی
self surrender U واگذاری خود تسلیم به اراده
lease U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
leases U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
leases U نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
lease U نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
grant U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
tailed U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
cession U صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
enfeoffment U واگذاری ملک یاتیول ملک
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
assignment [of something] [to something] U واگذاری [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] U واگذاری [به چیزی] [از چیزی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com