Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transvaluation
U
سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
milage
U
سنجش برحسب میل
mileage
U
سنجش برحسب میل
transvaluate
U
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transvalue
U
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transversal
U
سنجش ارزش برحسی معیارنوینی
measuring technique
U
متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
at pleasure
U
برحسب دلخواه برحسب میل
scalar
U
توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
ppi gauge
U
معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
at the request of
U
برحسب
agreeably to
U
برحسب
incompliance with
U
برحسب
in accordance with
U
برحسب
in conformity with
U
برحسب
in terms of
U
برحسب
unitage
U
برحسب
pursuant to
U
مطابق برحسب
accidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
custom
U
برحسب عادت
to out ward seeming
U
برحسب فاهر
As the case may be .
U
برحسب مورد( آن)
outwardly
U
برحسب فاهر
percentage
U
برحسب درصد
percentages
U
برحسب درصد
by usage
U
برحسب عادت
tonnage
U
وزن برحسب تن
at choice
U
برحسب دلخواه
adventitious
<adj.>
U
برحسب تصادف
casual
[not planned]
<adj.>
U
برحسب تصادف
at random
<adv.>
U
برحسب اتفاق
fortuitous
<adj.>
U
برحسب تصادف
by happenstance
<adv.>
U
برحسب اتفاق
hit or miss
U
برحسب تصادف
random
<adj.>
U
برحسب تصادف
incidentally
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by a coincidence
<adv.>
U
برحسب اتفاق
accidently
<adv.>
U
برحسب اتفاق
as it happens
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by accident
<adv.>
U
برحسب اتفاق
incidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
contingent
[accidental]
<adj.>
U
برحسب تصادف
coincidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
by hazard
<adv.>
U
برحسب اتفاق
haphazardly
U
برحسب تصادف
haphazard
<adj.>
U
برحسب تصادف
to
U
برحسب مطابق
coincidentally
<adv.>
U
برحسب اتفاق
fortuitously
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by chance
<adv.>
U
برحسب اتفاق
stochastical
<adj.>
U
برحسب تصادف
accidentally
<adv.>
U
برحسب اتفاق
stochastic
<adj.>
U
برحسب تصادف
compass bearing
U
موقعیت برحسب قطبنما
happy go lucky
U
برحسب تصادف لاقید
ritually
U
برحسب ایین وشعائر
classis
U
تقسیم برحسب طبقه
pounder
U
برحسب لیره کوبنده
velocities
U
تندی برحسب زمان
cl
U
برحسب بار هر کامیون
by chance
U
برحسب اتفاق یاتصادف
tonnage
U
برحسب شماره تن بارگیر
velocity
U
تندی برحسب زمان
tonnage
U
گنجایش کشتی برحسب تن
fortuitously
U
برحسب اتفاق اتفاقا
prioritized
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizing
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizes
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritised
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritize
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
heading
U
حرکت برحسب قطب نما
size distribution of income
U
توزیع درامد برحسب مقدار
time cost curve
U
منحنی مخارج برحسب زمان
pounder
U
وزن شده برحسب رطل
proration
U
توزیع برحسب مدت یانسبت
poundage
U
مقدار پولی برحسب لیره
prioritises
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
per standard compass
U
برحسب قطب نمای استاندارد
age group competition
U
مسابقه برحسب گروه سنی
headings
U
حرکت برحسب قطب نما
hydrograph
U
منحنی ابگذری برحسب زمان
prioritising
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
headings
U
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
kilovoltage
U
نیروی برق برحسب هزار ولت
candlepower
U
میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
gauge pressure
U
فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
heading
U
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
seed
U
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds
U
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
voltage
U
نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
functional shift
U
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
permittivity
U
واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
percentile
U
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
voltages
U
نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
metric system
U
سیستم اندازه گیری که واحدهای ان برحسب متر یک باشد
size
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
volt ampere
U
اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
sizes
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
footage
U
طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
ladder tournament
U
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
poundage
U
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
cabin altitude
U
فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
evaluation
U
سنجش
evaluations
U
سنجش
appraisal
U
سنجش
appraisals
U
سنجش
evalution
U
سنجش
measurements
U
سنجش
assessment
U
سنجش
ponderation
U
سنجش
scalar
U
سنجش
ponderingly
U
با سنجش
poneration
U
سنجش
scaling
U
سنجش
measurement
U
سنجش
measurment
U
سنجش
deliberations
U
سنجش
deliberation
U
سنجش
ponders
U
سنجش
pondering
U
سنجش
pondered
U
سنجش
assessments
U
سنجش
g
U
سنجش
degress of comparison
U
سنجش
assay
U
سنجش
assays
U
سنجش
ponder
U
سنجش
measure
U
سنجش
accuracy to gage
U
دقت سنجش
measuring thermocouple
U
ترموکوپل سنجش
measuring period
U
دوره سنجش
measuring junction
U
نقطه سنجش
measuring technique
U
تکنیک سنجش
measuring range
U
حیطه سنجش
measuring period
U
مدت سنجش
measuring point
U
نقطه سنجش
measuring thermocouple
U
عنصرحرارتی سنجش
measuring relay
U
رله سنجش
measuring rectifier
U
یکسوکننده سنجش
delib erator
U
سنجش کننده
measuring switch
U
کلید سنجش
measuring system
U
سیستم سنجش
measuring technique
U
روش سنجش
metage
U
حق سنجش قپانداری
measuring sensitivity
U
حساسیت سنجش
measuring range
U
ناحیه ی سنجش
measuring voltage
U
فشار سنجش
measuring unit
U
واحد سنجش
measuring unit
U
عضو سنجش
measuring position
U
محل سنجش
ponderability
U
سنجش پذیری
ponderable
U
قابل سنجش
measuring transductor
U
ترانسدوکتور سنجش
measurment
U
سنجش اندازه
pulmometry
U
سنجش گنجایش شش
assay
U
ازمایش سنجش
clocked
U
با سنجش زمان
volumetric analysis
U
سنجش حجمی
voltage measuring
U
سنجش فشارالکتریکی
voltage measuring
U
سنجش ولتاژ
incommensurable
U
سنجش ناپذیر
font metric
U
سنجش فونت
indirect measurement
U
سنجش غیرمستقیم
depth measurement
U
سنجش گودی
method of measurment
U
روش سنجش
rating
U
سنجش توان
colorimetry
U
سنجش رنگ
assays
U
ازمایش سنجش
frequency measurement
U
سنجش فرکانس
datum line
U
خط مبنای سنجش
graduated steel straight edge
U
شینه سنجش
high accuracy measurement
U
سنجش دقیق
precision measurment
U
سنجش دقیق
ratings
U
سنجش توان
comparative measurement
U
سنجش مقایسهای
comparative measurement
U
سنجش قیاسی
market appraisal
U
سنجش بازار
measuring cable
U
کابل سنجش
surveyor's chain
U
زنچیر سنجش
measuring diaphragm
U
ممبران سنجش
meter
U
وسیله سنجش
biometrics
U
زیست سنجش
emergency measure
U
سنجش اضطراری
measuring error
U
خطای سنجش
measuring frequency
U
فرکانس سنجش
measuring generator
U
مولد سنجش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com