English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 238 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
direction finding U سمت یابی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
sound U عمق یابی کردن
sounded U عمق یابی کردن
soundest U عمق یابی کردن
sounds U عمق یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
spot U مسافت یابی کردن
spots U مسافت یابی کردن
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
interpolate U درون یابی کردن
interpolated U درون یابی کردن
interpolates U درون یابی کردن
interpolating U درون یابی کردن
extrapolate U برون یابی کردن
extrapolated U برون یابی کردن
extrapolates U برون یابی کردن
extrapolating U برون یابی کردن
trace U رد یابی کردن نشان
traced U رد یابی کردن نشان
traces U رد یابی کردن نشان
plumb U ژرف یابی کردن
ranging U مسافت یابی کردن
direction finding U جهت یابی کردن
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
range sensing U تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
Other Matches
involution U توان یابی قوه یابی
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
locations U مکان یابی
castaways U عمق یابی
edging U حاشیه یابی
edgings U حاشیه یابی
accessing U دست یابی
extrapolations U برون یابی
surveyed U زمینه یابی
direction finding U جهت یابی
marketing U بازار یابی
debugger U اشکال یابی
survey U زمینه یابی
castaway U عمق یابی
mark sensing U نشان یابی
accesses U دست یابی
matchmaking U زوج یابی
trapping U غلط یابی
signal detection U علامت یابی
acquisitions U هدف یابی
quadricycle U چهارچرخه یابی
interpolation U میان یابی
range finding U مسافت یابی
interpolation U درون یابی
position finding U موقعیت یابی
interpolations U درون یابی
interpolations U میان یابی
accessed U دست یابی
access U دست یابی
orientation U جهت یابی
troubleshooting U عیب یابی
acquisition U هدف یابی
troubleshooting U اشکال یابی
ranging U مسافت یابی
location U مکان یابی
cost finding U ارزش یابی
obstacle sense U حس مانع یابی
termination U پایان یابی
orientating U جهت یابی
attainments U دست یابی
orientates U جهت یابی
attainment U دست یابی
orientate U جهت یابی
calibration U خصلت یابی
addressing U نشانی یابی
insinuation U رخنه یابی
achievements U دست یابی
factoring U عامل یابی
fault detection U عیب یابی
fault diagnosis U عیب یابی
fault finding U عیب یابی
achievement U دست یابی
knowledge acquisition آگاهی یابی
error detection U خطا یابی
fringing U ریشه یابی
localization U موضع یابی
i. and evdevolution U توان یابی
goniometry U زاویه یابی
patterning U طرح یابی
summation U مجموع یابی
sourcing U منابع یابی
levelling U ارتفاع یابی
extrapolation U برون یابی
positioning U موقع یابی
surveys U زمینه یابی
sound ranging U مسافت یابی صوتی
cost centre U مرکز هزینه یابی
quick access U با دست یابی تند
parallel access U با دست یابی موازی
localization of function U موضع یابی کارکرد
performance evaluation U ارز یابی کارایی
frigid manners U اطوارخنک یابی مزه
attitude survey U زمینه یابی نگرش
survey tests U ازمونهای زمینه یابی
radio direction finding U جهت یابی بی سیم
ranging pole U شاخصهای مسافت یابی
spatial orientation U موقعیت یابی فضایی
direction finding aerial U انتن جهت یابی
random processing U با دست یابی تصادفی
cost unit U واحد هزینه یابی
direction finding station U پست جهت یابی
flash ranging U مسافت یابی نوری
target aquisition U سیستم هدف یابی
space orientation U موقعیت یابی فضایی
extender board U وسیله عیب یابی
excitor U عصب یابی محرک
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
acoustic minehunting U مین یابی صوتی
detail U یات و مسیر یابی
locate mode U باب مکان یابی
detailing U یات و مسیر یابی
absurdities test U ازمون مهمل یابی
three dimensional direction finding U جهت یابی فضایی
item scaling U مقیاس یابی پرسشها
job costing U هزینه یابی کار
marginal costing U هزینه یابی نهائی
marginal costing U هزینه یابی نهایی
aerial target aquisition U هدف یابی هوایی
dumb barge U کرجی بی بادبان یابی موتور
paramorphous U دارای خاصیت تغییر یابی
snipping U ادم کوچک یابی اهمیت
snipped U ادم کوچک یابی اهمیت
snip U ادم کوچک یابی اهمیت
echo sounding U عمق یابی انعکاس صوت
costing and pricing U هزینه یابی و قیمت گذاری
tomnoddy U ادم خرف یابی کله
stramline flow U جریان موازی یابی ممانعت
paramorphic U دارای خاصیت تغییر یابی
knotty pate U ادم خرف یابی کله
eventration U جنین بی شکم یابی روده
inelegantly U ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
disinterestedly U ازروی بی طرفی یابی علاقگی
an unerring aim U نشان درست یابی خطا
in suspense U درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
quadrantal U مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابی
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
contumeliously U ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
quadrantal points U نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
flash ranging location U تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
ES IS U امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
there is no royal road to learning <proverb> U تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
landscapes U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaped U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscape U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaping U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
end system U پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
diagnostic U روش محل یابی خطاها درنرم افزاز یا سخت افزار با بررسی مدارها یا برنامه ها
associative addressing U روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
calibration card U کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
test piece U توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
backing U رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com