English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
military channel U سلسله مراتب نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
Other Matches
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
channelled U سلسله مراتب
channels U سلسله مراتب
hierarchies U سلسله مراتب
pecking order U سلسله مراتب
chain of command U سلسله مراتب
channeling U سلسله مراتب
channeled U سلسله مراتب
channel U سلسله مراتب
sequences U سلسله مراتب
sequence U سلسله مراتب
hierarchy U سلسله مراتب
hierachy U سلسله مراتب
response hierarchy U سلسله مراتب پاسخ
request mast U از طریق سلسله مراتب
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
thearchy U سلسله مراتب خدایان
control hierarchy U سلسله مراتب کنترل
data hierarchy U سلسله مراتب داده ها
hierarchy of needs U سلسله مراتب نیازها
hierarchism U اصول سلسله مراتب
cryptochannel U سلسله مراتب رمز
heavenly hierarchy U سلسله مراتب فرشتگان
memory hierarchy U سلسله مراتب حافظه
chain U سلسله سلسله مراتب
chains U سلسله سلسله مراتب
echelon U ستون طبقه سلسله مراتب
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
habit family hierarchy U سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
hierarchic U وابسته به سلسله مراتب وریاست
echelons U ستون طبقه سلسله مراتب
pecking order U سلسله مراتب دانه چینی
exempted station U یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
ghaut U سلسله سلسله کوه
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
hiearchic U مراتب
infinitely U به مراتب
theholy orders U مراتب روحانیون
at best U منتهای مراتب
the above was a summary U مراتب فوق
supemundane U فوق مراتب دنیوی
supramundane U ماورای مراتب دنیوی
data hierarchy U سلسه مراتب داده ها
in witness whereof U برای گواهی مراتب بالا
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
rank U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranks U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranked U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
kingdom U سلسله
catena U سلسله
nexus U سلسله
trains U سلسله
genealogy U سلسله
genealogies U سلسله
ranges U سلسله
system U سلسله
range U سلسله
systems U سلسله
ranged U سلسله
trained U سلسله
train U سلسله
runs U سلسله
chain U سلسله
strips U سر سلسله
chains U سلسله
dynasty U سلسله
dynasties U سلسله
run U سلسله
gradations U سلسله
gradation U سلسله
protomartyr U سر سلسله شهدا
the vascular system U سلسله اوندهاومجراها
phylum U اجداد سلسله
phylon U اجداد سلسله
rank U سلسله مقام
ghat U رشته سلسله
ghat U سلسله کوه
ranked U سلسله مقام
ranks U سلسله مقام
coneatenation U تسلسل سلسله
ranges U سلسله ردیف
pulse train U سلسله تپش ها
systems U سلسله رشته
range U سلسله ردیف
system U سلسله رشته
nervous system U سلسله عصب
chain U سلسله کوه
ranged U سلسله ردیف
ommiades U سلسله امیه
nervous systems U سلسله عصب
chains U سلسله کوه
ommiad U سلسله امیه
mountain ranges U سلسله جبال
string U ردیف سلسله
trained U رشته سلسله
unit system U سلسله احاد
trains U رشته سلسله
series U سلسله ردیف
train U رشته سلسله
hierarchical model U مدل سلسله مراتبی
neural U وابسته به سلسله اعصاب
achamenidae U سلسله هخامنشی هخامنشیان
the nervous system U سلسله پیهای نباتی
flight U یک رشته پلکان سلسله
hierachical structure U ساختار سلسله مراتبی
hierarchical network U شبکه سلسله مراتبی
dynast U عضو سلسله پادشاهان سرسلسله
hierarchies U ساختار دادهای سلسله مراتبی
sympathetics U سلسله پیهای نباتی باشد
ohm U واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
hierarchy U ساختار دادهای سلسله مراتبی
ohms U واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
campaign U سلسله عملیات کوره بلند
novus actus intervenieus U قطع سلسله علیت در خسارات
algebraic hierarchy parenthese U پرانتزهای سلسله مراتبی جبری
campaigning U سلسله عملیات کوره بلند
hierachical file system U سیستم فایل سلسله مراتبی
argumentum U یک سلسله دلایل قابل قبول
dynastical U وابسته بیک سلسله پادشاهان
campaigns U سلسله عملیات کوره بلند
campaigned U سلسله عملیات کوره بلند
train U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trains U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
hierarchical data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
underplot U یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
semiosis U یک سلسله فعل وانفعالات مشخص جانور علامت
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
fiscal station U قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
hdbms U DataBase Hierarchicalسیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی Systems anagement
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
onion skin language U زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
martin U نظامی
mil U نظامی
serviced U نظامی
service U نظامی
military U نظامی
martial U نظامی
soldier U نظامی
soldiers U نظامی
fort U دژ نظامی
warlike U نظامی
paramilitary U شبه نظامی
military convention U اتحاد نظامی
military court U دادگاه نظامی
military justice U دادسرای نظامی
guest house U مهمانسرای نظامی
military government U حکومت نظامی
militias U نیروی نظامی
guest houses U مهمانسرای نظامی
military justice U دادرسی نظامی
military occupational speciality U کد تخصصی نظامی
military comission U کمیسیون نظامی
militia U نیروی نظامی
military comission U هیئت نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
military courtesy U احترامات نظامی
military intervention U مداخله نظامی
military courtesy U شئونات نظامی
military government U دولت نظامی
military funds U بودجه نظامی
councils of war U شورای نظامی
military funds U اعتبار نظامی
council of war U شورای نظامی
military governor U فرمانداری نظامی
military governor U حاکم نظامی
military grid U شبکه نظامی
necker chief U کاشکول نظامی
paramilitaries U شبه نظامی
military doctorine U مقررات نظامی
military doctorine U دکترین نظامی
militarily U از لحاظ نظامی
military intelligence U اطلاعات نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com