English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
falling of the womb U سقوط کردن پائین افتادگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
falling of the womb U پائین افتادگی
paradrag drop U سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
to reach down U سوی پائین دراز کردن
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
nosedived U سقوط کردن
fall U سقوط کردن
abort U سقوط کردن
crash U سقوط کردن
crashes U سقوط کردن
lapse vi U سقوط کردن
wipe out U سقوط کردن
crashed U سقوط کردن
aborts U سقوط کردن
aborting U سقوط کردن
crashingly U سقوط کردن
tailspin U سقوط کردن
nosedive U سقوط کردن
nosedives U سقوط کردن
nosediving U سقوط کردن
crashing U سقوط کردن
aborted U سقوط کردن
crashes U سقوط کردن هواپیما
crash-lands U سقوط کردن هواپیما
crash-landed U سقوط کردن هواپیما
crashing U سقوط کردن هواپیما
crash land U سقوط کردن هواپیما
crash-land U سقوط کردن هواپیما
crash-landing U سقوط کردن هواپیما
crashingly U سقوط کردن هواپیما
crash U سقوط کردن هواپیما
crashed U سقوط کردن هواپیما
dropped U قطره سقوط کردن کم کنید
dropping U قطره سقوط کردن کم کنید
aborts U سقوط کردن موشک یا هواپیما
drops U قطره سقوط کردن کم کنید
abort U سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborting U سقوط کردن موشک یا هواپیما
drop U قطره سقوط کردن کم کنید
aborted U سقوط کردن موشک یا هواپیما
slumps U یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumping U یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumped U یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slump U یکباره فرو ریختن سقوط کردن
precipitates U سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitating U سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitate U سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated U سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
low productivity U بازده پائین
f.of a page U پائین صفحه
low price U قیمت پائین
katabatic U پائین اینده
land vi U پائین امدن
downwards U بطرف پائین
juniority U رتبه پائین تر
f.of a bed U پائین بستریاتختخواب
light or lighted U پائین امدن واردامدن
To stop being adamant (unyielding). U از خر شیطان پائین آمدن
neap tide U پائین ترین جزر و مد
bottom price U پائین ترین قیمت
shift downward U حرکت به سمت پائین
sewsaw U پس و پیش بالا و پائین
shift downward U انتقال به سمت پائین
sewsaw U بالا و پائین رفتن
tax haven U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
lower limit [of the integral] U کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
to d. a hill U از تپه ایی پائین امدن
tax havens U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
phreatic decline U پائین رفتن سطح ایستائی
to haul a ship U بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
velocity of retreat U سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
fluctuable U مستعد بالا و پائین رفتن مواج
collapse U متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapsing U متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapses U متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapsed U متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
lagged U پس افتادگی
self effacement U افتادگی
humility U افتادگی
arrearage U پس افتادگی
languor U از پا افتادگی
retardation U پس افتادگی
lag U پس افتادگی
enthralment U افتادگی
lags U پس افتادگی
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
chyron [American E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
Lower third U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
aston [British E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
No matter which way you fling a cat, it will light. <proverb> U گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
paralysis U ازکار افتادگی
prolapsus U بیرون افتادگی
overlapping U روی هم افتادگی
impaction U گیر افتادگی
commonplaceness U پیش پا افتادگی
humbly U از روی افتادگی
disfigurements U از شکل افتادگی
disfavor U از نظر افتادگی
disfavour U از نظر افتادگی
disfigurement U از شکل افتادگی
banality U پیش پا افتادگی
breakdown U از کار افتادگی
ommission U از قلم افتادگی
defeats U از شکل افتادگی
defeating U از شکل افتادگی
defeated U از شکل افتادگی
defeat U از شکل افتادگی
backwardness U عقب افتادگی
breakdowns U از کار افتادگی
modestly U با افتادگی با تواضع
retard time U عقب افتادگی
social lag U پس افتادگی اجتماعی
lap seam U رویهم افتادگی
prosiness U پیش پا افتادگی
to humble oneself U افتادگی نمودن
prolapsus U پایین افتادگی
prolapse U پایین افتادگی
pretermission U از قلم افتادگی
omissions U از قلم افتادگی
forward slip U پیش افتادگی
drop out U از قلم افتادگی
forwardness U پیش افتادگی
cultural lag U پس افتادگی فرهنگی
disfiguration U ازشکل افتادگی
obsolescence U ازرواج افتادگی
omission U از قلم افتادگی
down time U مدت از کار افتادگی
angle of lead U زاویه پیش افتادگی
lap U زیرکار رویهم افتادگی
missing parts test U ازمون افتادگی وار
deflection U پایین افتادگی واخمش
deflections U پایین افتادگی واخمش
lapped U زیرکار رویهم افتادگی
meekly U از روی فروتنی یا افتادگی
lead angle U زاویه پیش افتادگی
downtime U مدت از کار افتادگی
retard time U زمان عقب افتادگی
lead of phase U پیش افتادگی فاز
prosaicness U پیش پا افتادگی سادگی
leeway U عقب افتادگی راه گریز
overlap of distillat curves U رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
sweeney U ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
sweeny U از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
one upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one-upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
falling U سقوط
crashing U سقوط
come down U سقوط
collapse U سقوط
drops U سقوط
elapses U سقوط
elapse U سقوط
nosedived U سقوط
prolapsus U سقوط
elapsing U سقوط
crack-up U سقوط
crack up U سقوط
crash U سقوط
crashed U سقوط
crashes U سقوط
nosedive U سقوط
chutes U سقوط
drop U سقوط
collapses U سقوط
collapsing U سقوط
low dwon U سقوط
fall U سقوط
nosedives U سقوط
tailspin U سقوط
nosediving U سقوط
downcome U سقوط
chute U سقوط
prolapse U سقوط
downfall U سقوط
dropped U سقوط
dropping U سقوط
crashingly U سقوط
collapsed U سقوط
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
fall velocity U سرعت سقوط
dropping U افت سقوط
arrested U جلوگیری از سقوط
falling U سقوط کننده
fall U افت سقوط
lapse inconduct U سقوط در رفتاروکردار
dropped U افت سقوط
drop U چکه سقوط
drops U چکه سقوط
stumbling block U سبب سقوط
drops U افت سقوط
drop U افت سقوط
dropping U چکه سقوط
dropped U چکه سقوط
arrest U جلوگیری از سقوط
stumbling blocks U سبب سقوط
arrests U جلوگیری از سقوط
break down U سقوط ناگهانی
prolapse of the uterus U سقوط رحم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com