Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
U
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recommends
U
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommending
U
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommend
U
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
counselling
U
توصیه کردن
counselled
U
توصیه کردن
counsels
U
توصیه کردن
recommit
U
توصیه کردن
counsel
U
توصیه کردن
recommends
U
توصیه کردن
recommending
U
توصیه کردن
counseled
U
توصیه کردن
recommend
U
توصیه کردن
swear by
U
جدا توصیه کردن
enjoin
U
سفارش کردن به
enjoined
U
سفارش کردن به
enjoining
U
سفارش کردن به
enjoins
U
سفارش کردن به
economic order quantity
U
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
canvassed
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
indents
U
سفارش درخواست کردن
indenting
U
سفارش درخواست کردن
indent
U
سفارش درخواست کردن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
references
U
توصیه
reference
U
توصیه
commendation
U
توصیه
recommendation
U
توصیه
reference
U
توصیه
recommendations
U
توصیه
letter of recommendation
U
توصیه نامه
advisable
U
قابل توصیه
advise
U
توصیه دادن
Letter of recommendation.
U
توصیه نامه
letter of reference
U
توصیه نامه
poniter
U
توصیه مفید
recommendatory
U
توصیه امیز
discommend
U
توصیه نکردن
On my doctors advice.
U
بنا به توصیه پزشکم
He advised (urged) me to go.
U
به من توصیه کرد که بروم
advising
U
اگاهانیدن توصیه دادن
advises
U
اگاهانیدن توصیه دادن
blurb
U
تقریظ یا توصیه نامه مختصری برکتابی
You have been recommended to us.
U
توصیه شما رابه ما کرده اند
I bought it on the recommendation of a friend.
U
طبق توصیه دوستم آنرا خریدم
recommended retail price
U
قیمت توصیه شده برای مصرف کننده
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
What advice would you give to someone starting up in business?
U
چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
reference
U
سفارش
indents
U
سفارش
indenting
U
سفارش
order
U
سفارش
enjoinment
U
سفارش
indent
U
سفارش
engaged
U
سفارش شده
conditional order
U
سفارش مشروط
order
U
سفارش دادن
send away for
U
سفارش دادن
Put in a good word for me.
U
سفارش من رابکن
purchase order
U
سفارش خرید
processing of the order
U
انجام سفارش
indent
U
سفارش دادن
place an order
U
سفارش دادن
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
indenting
U
سفارش دادن
order
U
دستور سفارش
indents
U
سفارش دادن
call the shots
<idiom>
U
سفارش دادن
blanket order
U
سفارش کلی
factory order
U
سفارش ساخت
asking and ordering
U
درخواست و سفارش
back order
U
سفارش معوق
letter of recommendation
U
سفارش نامه
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
ordering
U
سفارش دهی
acknowledgement of order
تایید سفارش
acknowledgement of order
U
تصدیق سفارش
commendation
U
سفارش تقدیر
modification order
U
سفارش اصلاحی
order for goods
U
سفارش کالا
order format
U
قالب سفارش
outwork
U
سفارش به بیرون
trial order
U
سفارش ازمایشی
order time
U
زمان سفارش کالا
order processing time
U
مدت انجام سفارش
To place an order for some goods.
U
کالائی را سفارش دادن
order
U
دستور دادن سفارش
to book something
U
چیزی را سفارش دادن
reorder interval
U
زمان بین دو سفارش
order
[placed with somebody]
U
سفارش
[ازطرف کسی]
indents
U
سفارش رسیده از خارج
reorder
U
دوباره سفارش دادن
reorder cost
U
هزینه سفارش مجدد
reorder level
U
سطح سفارش مجدد
reorder point
U
نقطه سفارش مجدد
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
order processing time
U
زمان انجام سفارش
outwork
U
سفارش به خارج از شرکت
to countermand goods
U
سفارش کالا را پس گرفتن
custom made
U
سفارش داده شده
custom-made
U
سفارش داده شده
open indent
U
سفارش خرید باز
bespeak
U
ازپیش سفارش دادن
lead time
U
زمان انجام سفارش
indent
U
سفارش رسیده از خارج
engages
U
از پیش سفارش دادن
re order
U
سفارش دوم باره
ordered
U
سفارش داده شده
dispatch order
U
سفارش حمل سریع
engage
U
از پیش سفارش دادن
nihilism
U
شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
testimonials
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
testimonial
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
batch costing
U
تعیین قیمت سفارش کالا
the goods are on order
U
کالا را سفارش داده ایم
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
order
U
سفارش دادن کالا یا جنس
a la carte
U
جداجدا سفارش داده شده.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
order form
U
نمونه سفارش نامه پر نکرده
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
mail order
U
سفارش کالا بوسیله پست
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
indent upon a person for goods
U
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order
U
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
To order a meal.
U
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
cash with order
U
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
procurement lead time
U
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
lead time
U
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
cost plus contracts
U
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts
U
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
computerised ordering systems
U
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
standing order
U
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders
U
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
order
U
سفارش دادن دستور دادن
Manchester-Kashan
U
فرش کاشانی-انگلیسی
[این نوع فرش به سفارش شهر منچستر در کاشان بافته می شده و پشم آن تماما از نوع مرینوس استرالیایی بوده است.]
order
U
خرید سفارش خرید
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com