English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
open indent U سفارش خرید باز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
order U خرید سفارش خرید
computerised ordering systems U سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
purchase order U سفارش خرید
Other Matches
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
order U سفارش
indenting U سفارش
enjoinment U سفارش
indents U سفارش
indent U سفارش
reference U سفارش
order U سفارش دادن
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
blanket order U سفارش کلی
factory order U سفارش ساخت
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
enjoining U سفارش کردن به
engaged U سفارش شده
letter of recommendation U سفارش نامه
acknowledgement of order تایید سفارش
modification order U سفارش اصلاحی
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
enjoins U سفارش کردن به
asking and ordering U درخواست و سفارش
order U دستور سفارش
commendation U سفارش تقدیر
back order U سفارش معوق
enjoined U سفارش کردن به
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
call the shots <idiom> U سفارش دادن
conditional order U سفارش مشروط
trial order U سفارش ازمایشی
enjoin U سفارش کردن به
ordering U سفارش دهی
order for goods U سفارش کالا
indenting U سفارش دادن
order format U قالب سفارش
indent U سفارش دادن
indents U سفارش دادن
outwork U سفارش به بیرون
processing of the order U انجام سفارش
send away for U سفارش دادن
place an order U سفارش دادن
indent U سفارش رسیده از خارج
indents U سفارش درخواست کردن
reorder point U نقطه سفارش مجدد
indent U سفارش درخواست کردن
order U دستور دادن سفارش
bespeak U ازپیش سفارش دادن
outwork U سفارش به خارج از شرکت
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
order processing time U مدت انجام سفارش
order time U زمان سفارش کالا
indenting U سفارش درخواست کردن
reorder U دوباره سفارش دادن
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
custom-made U سفارش داده شده
custom made U سفارش داده شده
engages U از پیش سفارش دادن
engage U از پیش سفارش دادن
re order U سفارش دوم باره
to book something U چیزی را سفارش دادن
lead time U زمان انجام سفارش
reorder interval U زمان بین دو سفارش
indenting U سفارش رسیده از خارج
ordered U سفارش داده شده
indents U سفارش رسیده از خارج
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
order processing time U زمان انجام سفارش
dispatch order U سفارش حمل سریع
reorder level U سطح سفارش مجدد
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
order U سفارش دادن تنظیم کردن
order U سفارش دادن کالا یا جنس
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
bondwoman U زن زر خرید
bond servant U زر خرید
purchases U خرید
underwrote U خرید
underwritten U خرید
underwriting U خرید
underwrites U خرید
underwrite U خرید
buys U خرید
shopping U خرید
purchasing U خرید
buy U خرید
purchase U خرید
procurement U خرید
buying U خرید
purchased U خرید
purchasing officer U مسئول خرید
local purchase U خرید محلی
lump sum purchase U خرید یکجا
lump sum purchase U خرید کلی
local purchase U خرید از محل
purchasing patterns U الگوی خرید
shopping cart U گاری خرید
futures exchange U خرید اتی
hire purchase U خرید اقساطی
regional purchase U خرید محلی
redemption yield U بازده خرید
impulse buying U خرید بی مقدمه
rebuy U خرید مکرر
business U خرید یا فروش
local procurement U خرید محلی
monopolist U انحصار خرید
cornering U خرید یکجا
corner U خرید یکجا
purchasing office U دفتر خرید
purchase requisition U درخواست خرید
purchase rate U نرخ خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
procurement cycle U دوره خرید
purchase order U دستور خرید
purchasable U باب خرید
corners U خرید یکجا
real estate U خرید زمین
monopsony U انحصار خرید
purchasing officer U مامور خرید
offer to purchase U پیشنهاد خرید
purchasing office U قسمت خرید
purchasing department U دفتر خرید
purchasing department U قسمت خرید
open purchase U خرید ازاد
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
oniomania U جنون خرید
purchase notice agreements U پیمان خرید
shopping basket U سبد خرید
blanket buying U خرید کلی
buys U خرید کردن
buy U خرید کردن
buyers market U بازار خرید
buying and selling U خرید و فروش
buying price U قیمت خرید
buying rate U نرخ خرید
bulk buying U خرید فله
nundination U خرید و فروش
advance purchase U خرید سلف
redemption U باز خرید
bids U پیشنهاد خرید
bid U پیشنهاد خرید
bargain U خرید ارزان
achate U عقیق خرید
acquisition authority U اجازه خرید
coemption U خرید کل محصول
forward purchasing U پیش خرید
credit purchase U خرید نسیه
dear bought U گران خرید
short covering U پیش خرید
purchasing power U توان خرید
purchasing power U قدرت خرید
field buying U خرید در صحرا
forward purchase U خرید سلف
forward purchase U پیش خرید
counter purchase U خرید متقابل
to make a purchase U خرید کردن
buyer's market U بازار خرید
businesses U خرید یا فروش
conditions of purchase U شرایط خرید
dealing U خرید و فروش
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
value for money U قدرت خرید پول
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
purchasing power of money U قدرت خرید پول
the longs U پیش خرید کنندگان
stock trading U خرید و فروش سهام
real account U حساب خرید املاک
on approval U خرید کالا به شرط
saleable U قابل خرید معاملهای
salable U قابل خرید معاملهای
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
call option U خرید به شرط خیار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com