Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
work surface
U
سطح مقطع اصلی
work surfaces
U
سطح مقطع اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diffuser area ratio
U
نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
geometrical percentage
U
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
VL local bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
master
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
U
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
profiling
U
مقطع
profiles
U
مقطع
tablature
U
مقطع
cross section
U
مقطع
segment
U
مقطع
segments
U
مقطع
profiled
U
مقطع
profile
U
مقطع
sections
U
مقطع
section
U
مقطع
cutting
U
مقطع
acciaccatura
U
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
U
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
areas
U
سطح مقطع
transition section
U
مقطع تبدیل
circular cross section
U
مقطع گرد
aerofoil
U
مقطع ایرودینامیکی
airfoil
U
مقطع ایرودینامیکی
absorption cross section
U
مقطع جذب
area
U
سطح مقطع
trough section
U
مقطع ناودانی
transverse section
U
مقطع عرضی
coil section
U
مقطع بوبین
compact section
U
مقطع فشرده
necking
U
تنگی مقطع
cross section area
U
سطح مقطع
sectional area
U
سطح مقطع
root section
U
مقطع ریشه
half section
U
نیم مقطع
profiled
U
مقطع عرضی
lobule
U
مقطع کوچک
rectangular section
U
مقطع مستطیلی
profile
U
مقطع عرضی
oblique section
U
مقطع اریب
profiling
U
مقطع عرضی
profiles
U
مقطع عرضی
structural section
U
مقطع سازهای
conic section
U
مقطع مخروطی
cross reaction
U
سطح مقطع
cross section
U
مقطع عرضی
cross section
U
سطح مقطع
oblique section
U
مقطع مایل
soil profile
U
مقطع خاک
horseshoe shaped section
U
مقطع نعل اسبی
intermediate frequency section
U
مقطع فرکانس میانی
inelastic cross section
U
مقطع برخورد ناکشسان
cross section
U
سطح مقطع موثر
egg shaped section
U
مقطع تخم مرغی
interrupted quick flashing light
U
چشمک زن تند مقطع
box spar
U
تیرکهای با مقطع مربع
box section
U
مقطع قوسی سکل
vintage model
U
الگوی مقطع زمانی
transection
U
برش یا مقطع عرضی
cross sectional area
U
سطح مقطع عرضی
total effective collision cross section
U
سطح مقطع موثر کل
cross section
U
سطح مقطع عرضی
cross sectional data
U
داده ها در یک مقطع زمانی
main guard
U
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer
U
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
staple
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves
U
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapled
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations
U
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal
U
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation
U
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic
U
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
rhombus wing
U
بالی با سطح مقطع متقارن
effective collision cross section
U
سطح مقطع برخورد موثر
form grind
U
سنگ زدن در مقطع طولی
flumming
U
تنگ کردن مقطع جریان اب
cross section
U
نیمرخ پهنا مقطع موثر
blade station
U
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
winding crodd section
U
سطح مقطع سیم پیچی
podite
U
مقطع با بند پای بندپایان
con di nozzle
U
نازل موتورجت با مقطع همگرا
syllabify
U
تقسیم به هجای مقطع کردن
uncurtailed bars
U
ارماتور بدون تقلیل مقطع
standard egg section
U
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
syllabary
U
جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
economic section
U
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
three square
U
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
mainstays
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
U
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
poiseuille flow
U
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
hachures
U
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
parallel aerofoil
U
ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
base unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
U
پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
master file
U
فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattered
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
U
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
U
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
mandrel
U
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
venturi
U
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
pilot tunnel
U
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
barn
U
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barns
U
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
body
U
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies
U
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
U
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
lobation
U
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
source
U
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
U
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
contraction ratio
U
نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
profile drag
U
پسای مقطع پسای نیمرخ
syllable
U
جزء کلمه مقطع کلمه
syllables
U
جزء کلمه مقطع کلمه
master compass
U
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
U
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
at this age
U
[در این مقطع سنی]
[در این سنین]
[در این سن]
fundametal
U
اصلی
head
U
اصلی
initialled
U
اصلی
germinal
U
اصلی
primary
U
اصلی
principal
U
اصلی
initialling
U
اصلی
elementarily
U
اصلی
principals
U
اصلی
text
U
اصلی
firsthand
U
اصلی
aboriginals
U
اصلی
texts
U
اصلی
line link
U
خط اصلی
initialed
U
اصلی
main attack
U
تک اصلی
initial
U
اصلی
main deck
U
پل اصلی
main door
U
در اصلی
trunks
U
خط اصلی
parent
U
اصلی
isogeny
U
هم اصلی
trunk
U
خط اصلی
organic
U
اصلی
arches
U
اصلی
immanent
U
اصلی
arch-
U
اصلی
arch
U
اصلی
ingrown
U
اصلی
initialing
U
اصلی
inherent
U
اصلی
main
U
خط اصلی
main lines
U
خط اصلی
main line
U
خط اصلی
seminal
U
اصلی
quintessential
U
اصلی
first-hand
U
اصلی
master
U
اصلی
masters
U
اصلی
principle
U
اصلی
mastered
U
اصلی
primordial
U
اصلی
intrinsic
U
اصلی
functional
U
اصلی
primal
U
اصلی
primitive
U
اصلی
initials
U
اصلی
primarily
U
اصلی
aboriginal
U
اصلی
normative
U
اصلی
elementary
U
اصلی
main
<adj.>
U
اصلی
essentials
U
اصلی
essential
U
اصلی
elemental
U
اصلی
fundamental
U
اصلی
mainlined
U
خط اصلی
mainline
U
اصلی
mainline
U
خط اصلی
majoring
U
اصلی
majored
U
اصلی
cardinal
U
اصلی
mainlining
U
اصلی
mainlining
U
خط اصلی
mainlines
U
اصلی
mainlines
U
خط اصلی
genuine
U
اصلی
main stem
U
خط اصلی
mainlined
U
اصلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com