English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
surface of rupture U سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
blasting machine U وسیله منفجر کننده
flare dud U گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
fissiped U سم شکافته جانور سم شکافته
trajectory scorer U وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
puff U منفجر کردن منفجر شدن
puffs U منفجر کردن منفجر شدن
puffing U منفجر کردن منفجر شدن
detonates U منفجر شدن یا منفجر کردن
detonated U منفجر شدن یا منفجر کردن
detonate U منفجر شدن یا منفجر کردن
explodes U منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
exploded U منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
exploding U منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explode U منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodent U منفجر شونده منفجر
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fission U شکافت
cleavages U شکافت
cleavage U شکافت
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
bifid U شکافته
cloven U شکافته
reft U شکافته
artiodactyl U سم شکافته
cloven hoofed U سم شکافته
artiodactylous U سم شکافته
parted U شکافته
cloven footed U سم شکافته
laciniated U شکافته
laciniate U شکافته
pedatifid U شکافته
furcate U از هم شکافته
fission U شکافت هستهای
social fission U شکافت اجتماعی
nuclear fission U شکافت هستهای
atomic fission U شکافت اتمی
cleavage U شکافت پذیری
cleavages U شکافت پذیری
spontancous fission U شکافت خودانگیز
fissionable U شکافت پذیر
fission bomb U بمب شکافت
fissionable U قابل شکافت
cloven foot U دارای پا یا سم شکافته
split screen U صفحه شکافته
furcate U از هم شکافته شدن
labium U لب شکافته گلبرگ
fissiped U پنجه شکافته
artiodactylous U دارای سم شکافته
artiodactyl U دارای سم شکافته
split-screen U صفحه شکافته
fissidactyl U پنجه شکافته
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
fissionable material U مواد شکافت پذیر
forked U چنگال مانند شکافته
cut in U چاک خورده شکافته
labiate U وابسته بگیاهان لب شکافته
his sight could p darkness U بینایی وی تاریکی رامی شکافت
rupture U عمل شکافت مینی شکل
rupturing U عمل شکافت مینی شکل
ruptures U عمل شکافت مینی شکل
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
the cow parts the hoofs U گاو سمهای شکافته دارد
fission U تجزیه بمب تجزیهای شکافت هستهای
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
labiate U دارای گلی که لبه جامش شکافته
exploded view U منظره شکافته شده مدل بریده
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
convertor reactor U راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند
fission products U عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
demolished U منفجر کردن
unexploded U منفجر نشده
detonation U منفجر کردن
detonators U منفجر کننده
burster U منفجر کننده
demolishes U منفجر کردن
demolish U منفجر کردن
demolishing U منفجر کردن
detonations U منفجر کردن
blaster U منفجر کننده
explosive U منفجر شونده
fulminate U منفجر شدن
fulminated U منفجر شدن
fulminates U منفجر شدن
bursts U منفجر شدن
buster U منفجر یاخوردکننده
blow-ups U منفجر کردن
blow up U منفجر کردن
eruptional U منفجر شونده
set off U منفجر شدن
burst U منفجر شدن
blow-up U منفجر کردن
destruct U منفجر کردن
go off <idiom> U منفجر شدن
detonator U منفجر کننده
set off U منفجر کردن
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
exploded U منفجر شدن ترکیدن
detonating agent U عامل منفجر کننده
detonates U منفجر شدن ترکانیدن
explodes U منفجر شدن ترکیدن
exploding U منفجر شدن ترکیدن
burst U انفجار منفجر شدن
detonating charge U خرج منفجر کننده
detonation cord U فتیله منفجر کننده
bursts U انفجار منفجر شدن
blasting fuze U ماسوره منفجر کننده
burst U منفجر کردن انفجار
bursts U منفجر کردن انفجار
explode U منفجر شدن ترکیدن
bursting layer U لایههای منفجر کننده
blow out U پنچری منفجر شدن
implode U از داخل منفجر شدن
detonate U منفجر شدن ترکانیدن
burster course U مسیر منفجر کننده
erumpent U منفجر شونده شکوفنده
burster tube U لوله منفجر کننده
primacord net U شبکه منفجر کننده
detonated U منفجر شدن ترکانیدن
explosions U ترکش منفجر کردن ترکیدن
dynamites U با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamite U با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamited U با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
backfired U منفجر شدن قبل از موقع
destructor U منفجر کننده عامل انفجاری
detonating U محترق شونده منفجر سازنده
backfires U منفجر شدن قبل از موقع
explosion U ترکش منفجر کردن ترکیدن
backfire U منفجر شدن قبل از موقع
boosters U لایی استری منفجر کننده
booster U لایی استری منفجر کننده
backfiring U منفجر شدن قبل از موقع
dunnite U نوعی ماده منفجر حساس
dynamiting U با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
kill U تلفات منفجر کردن از بین بردن
kills U تلفات منفجر کردن از بین بردن
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
palmatifid U دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
methylamine U گاز منفجر شونده بفرمول 2NH 3CH
active mine U مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
shuttered fuze U ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
labiate U لب شکافته کردن لب دار کردن
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com