Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inflationary gap
U
سطح اشتغال مطلوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
utopiannism
U
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
busybody
U
اشتغال
preoccupations
U
اشتغال
occupation
U
اشتغال
occupations
U
اشتغال
preoccupation
U
اشتغال
engagedness
U
اشتغال
busybodies
U
اشتغال
employment
U
اشتغال
office
U
اشتغال
underemployed
U
کم اشتغال
engagements
U
اشتغال
engagement
U
اشتغال
offices
U
اشتغال
employment opportunities
U
فرصتهای اشتغال
unemployment
U
عدم اشتغال
employment gap
U
شکاف اشتغال
employment act
U
قانون اشتغال
idleness
U
عدم اشتغال
full employment
U
اشتغال کامل
employment policy
U
سیاست اشتغال
employment opportunities
U
امکانات اشتغال
indebtedness
U
اشتغال ذمه
employment rate
U
نزخ اشتغال
employment volume
U
حجم اشتغال
overfull employment
U
اشباع اشتغال
overfull employment
U
اشتغال وافر
hyperemployment
U
اشتغال زیاد
commencement of employment
U
زمان شروع اشتغال
unemployment equilibrium
U
تعادل در اشتغال ناقص
full time employment
U
اشتغال تمام وقت
full employment equilibrium
U
تعادل اشتغال کامل
full employment output
U
تولید در اشتغال کامل
employment rate
U
میزان نسبی اشتغال
hyperemployment
U
اشتغال بیش ازحد
full time
U
زمان اشتغال بکار
full employment rate of growth
U
نرخ رشد در اشتغال کامل
optimal
U
حد مطلوب
favorable
U
مطلوب
favourite or vor
U
مطلوب
favorite
U
مطلوب
indign
U
نا مطلوب
coveted
U
مطلوب
optimum
U
مطلوب
desired
U
مطلوب
favourites
U
مطلوب
favourite
U
مطلوب
favorites
U
مطلوب
optimum
U
حد مطلوب
occupational therapy
U
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
letters testamentary
U
خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت
diplomatist
U
کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
desirable
U
خواستنی مطلوب
lief
U
مطلوب مایل
merit goods
U
کالاهای مطلوب
safe velocity
U
سرعت مطلوب
favourable
U
موافق مطلوب
optimal solution
U
راه حل مطلوب
optimum speed
U
سرعت مطلوب
optimum height
U
ارتفاع مطلوب
optimum point
U
نقطه مطلوب
optimum output
U
تولید مطلوب
optimum population
U
حد مطلوب جمعیت
ideals
U
کمال مطلوب
optimum
U
حالت مطلوب
at a premium
U
بسیار مطلوب
optimum
U
مقدار مطلوب
nicest
U
دلپذیر مطلوب
desired leading
U
مسیر مطلوب
nicer
U
دلپذیر مطلوب
nice
U
دلپذیر مطلوب
target profit
U
سود مطلوب
ideal
U
کمال مطلوب
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
wright
U
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
amateurism
U
اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
optimum allocation of resources
U
تخصیص مطلوب منابع
optimal
U
مربوط به کمال مطلوب
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
optimization
U
بدست اوردن حد مطلوب
to be in demand
U
خریدارداشتن مطلوب بودن
favourably
U
بطور مساعد یا مطلوب
desired rate of development
U
نرخ مطلوب توسعه
towardly
U
امید بخش مطلوب
It is much sought after.
بسیار مطلوب است.
eligible
U
واجد شرایط مطلوب
ideal irrigation interval
U
فاصله مطلوب ابیاری
blandest
U
شیرین و مطلوب نجیب
bland
U
شیرین و مطلوب نجیب
blander
U
شیرین و مطلوب نجیب
biologism
U
اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
I am obsessed by fear of unemployment .
U
تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
desired rate of capital accumulation
U
نرخ تراکم سرمایه مطلوب
To obtain the desired result .
U
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
desirability
U
درجه تمایل شرایط مطلوب
ideally
U
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
your action produced the desired effect
U
اقدامتان اثر مطلوب بخشید
desired ground zone
U
نقطه ترکش اتمی مطلوب
idealistic
U
مطلوب وابسته به ارمان گرایی
to wait for a favorable opportunity
U
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
desideratum
U
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
desired leading
U
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
beau ideal
U
زیبای تمام عیار کمال مطلوب
inflationary gap
U
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
employment gap
U
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
tuner
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
adverse yaw
U
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
slot machines
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
say's law
U
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
favourble balance of trade
U
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
forward chaining
U
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
maintenance of membership
U
هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
pitch setting
U
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pareto optimality
U
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
ideal index
U
شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
tone
U
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tones
U
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
logogriph
U
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
kaldor criterion
U
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com