English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
ramble U سر گردانی
rambled U سر گردانی
rambles U سر گردانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
regimental U گردانی
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
repeal U باز گردانی
repeals U باز گردانی
aging U سخت گردانی زمانی
hardening U سخت گردانی
thinning U رقیق گردانی
age hardening U سخت گردانی زمانی
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
ausformig U سخت گردانی اوستینیتی
austemper U سخت گردانی حرارتی
austemper U سخت گردانی باینیت
battalion landing team U تیم پیاده شونده گردانی
broken hardening U سخت گردانی شکسته
carburizer U ماده ویژه سخت گردانی
case harden U سخت گردانی سطحی
hard surfacing U سخت گردانی سطحی
case hardening U سخت گردانی سطحی
cementation U سیمانکاری سخت گردانی
cold upsetting die U حدیده چاق گردانی سرد
cure rate U سرعت سخت گردانی
curing oven U کوره سخت گردانی
hardening furnace U کوره سخت گردانی
curing vessel U فرف سخت گردانی
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
data handling U داده گردانی
depth of hardening zone U عمق ناحیه سخت گردانی
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
double hardening U سخت گردانی مضاعف
electrolytic deposition U متالیزه گردانی گالوانیکی
exception handling U استثنا گردانی
file handling U پرونده گردانی
flame hardening U سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
gas case hardening U سخت گردانی پوسته گازی
gas fired hardening tempering furnace U کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
hard facing alloy U الیاژ سخت گردانی سطحی
hardening constituent U جزء سخت گردانی
hardening crake U ترک سخت گردانی
hardening distortion U شکستگی سخت گردانی
hardening room U اطاق سخت گردانی
hardening strain U تغییر طول سخت گردانی
high frequency induction hardening U سخت گردانی القایی فرکانس بالا
hot tempering U سخت گردانی درجهای
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
induction harening U سخت گردانی القائی
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
magnetization U مغناطیس گردانی
magnetization characteristic U منحنی مغناطیس گردانی
magnetizing current U جریان مغناطیس گردانی
magnetizing field U میدان مغناطیس گردانی
mold drying oven U کوره خشک گردانی قالبی
nitrogen hardening U سخت گردانی ازتی
oil hardening steel U فولاد سخت گردانی روغنی
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
precipitation hardening U سخت گردانی رسوبی
quench age hardening U سخت گردانی و ترساندن
quenched and tempered condition U حالت ترساندن و سخت گردانی
quenching and tempering U ترساندن و سخت گردانی
quenching and tempering furnace U کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
radiation hardening U سخت گردانی تابشی
rectification U راست گردانی
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
revolvable U دور گردانی
rim drive U لبه گردانی
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
salt bath hardening U سخت گردانی حمام نمک
selective hardening U سخت گردانی انتخابی
self hardening steel U فولاد خود سخت گردانی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
softening furnace U کوره نرم گردانی
softening point U نقطه نرم گردانی
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hardenability U سخت گردانی سخت
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
strain hadening U سخت گردانی سرد
strain hadening U سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
strain hadening U سخت گردانی کرنشی
temper hardening U سخت گردانی بازپخت
toughen by sparks U سخت گردانی با جرقه
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
transliteration U نویسه گردانی
work hardening U سخت گردانی سرد
runaround U دور سر گردانی
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com