English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in petto U سری بصورت خیلی ریز و فریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quaint U خیلی فریف
nobby U فریف خیلی شیک
thickest U طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thick U طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker U طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
chichi U فریف
subtile U فریف
minikin U فریف
mignon U فریف
delicate U فریف
fine U فریف
fined U فریف
finest U فریف
pindling U فریف
precieuse U فریف
precieux U فریف
elegant U فریف
slender U فریف
svelte U فریف
svelt U فریف
in miniature U بطور فریف
aesthetically U فریف طبع
elegant style U انشا فریف
elegant maners U اطوار فریف
sheer U مستقیما فریف
fine skill U مهارت فریف
high grade zink U زینک فریف
wiredrawn U طویل و فریف
airy-fairy U فریف و لطیف
fine boring U سوراخکاری فریف
aesthetic U فریف طبع
lenis U رقیق فریف
fine structure U استخوانبندی فریف
tinnily U بطور فریف
fine structure U ساختار فریف
hyperfine U فوق فریف
fine adjustment U تنظیم فریف
superfine U بسیار فریف
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
fimbrillate U دارای ریشه فریف
fret saw U اره فریف کاری
serrulate U دارای دندانههای فریف
dainty U هر چیز فریف و عالی
fretsaw U اره فریف کاری
hyperfine structure U ساختار فوق فریف
commercial light gage sheet U ورق فریف تجارتی
finely U بطورعالی یا فریف یا ریز
floc U کلالهای ازرشتههای فریف
finesse U ضربه فریف و ماهرانه
capillaries U فریف عروق شعریه
capillary U فریف عروق شعریه
serrulated U دارای دندانههای فریف
fine motor skills U مهارتهای حرکتی فریف
fine miscle movement U حرکت فریف عضلانی
supersubtle U فوق العاده فریف
davenport U یکنوع میزتحریر فریف
edition de luxe U چاپ فریف یا تجملی
fine boring machine U دستگاه مته فریف
sheer U پارچه فریف حریری
plumulate U دارای پرهای فریف و ریز
penicillate U دارای شبکه توری فریف
rugulose U دارای چینهای فریف وکوچک
reticulated U دارای شبکه سه بعدی فریف
wire gauze U تور فریف سیم مانند
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
cambric U نوعی پارچه کتانی فریف قمیص
wirespun U زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
curvacious U دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
h.f.s U structure hyperfine ساختار فوق فریف
curvaceous U دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
mechlin U توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
mignonette U یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
diatomite U ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
vitrify U بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
iceneedle U یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
bone china U چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
malines U تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
pomegrenate design U طرح گل اناری [این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock U طرح طاووس [این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
thumbnails U نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnail U نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
as <conj.> <prep.> U بصورت
in human shape U بصورت یا
bulk U بصورت عمده
wrongly <adv.> U بصورت غلط
faultily <adv.> U بصورت غلط
faultily <adv.> U بصورت اشتباه
phonily <adv.> U بصورت غلط
incorrectly <adv.> U بصورت غلط
periodically U بصورت دورهای
phonily <adv.> U بصورت اشتباه
carbonation U بصورت کربنات
falsely <adv.> U بصورت غلط
wrongly <adv.> U بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> U بصورت اشتباه
falsely <adv.> U بصورت اشتباه
justly <adv.> U بصورت صحیح
curtly <adv.> U بصورت کوتاه
corporately U بصورت شرکت
compendiously <adv.> U بصورت کوتاه
autonomously U بصورت خودگردان
briefly <adv.> U بصورت کوتاه
curtly <adv.> U بصورت خلاصه
compendiously <adv.> U بصورت خلاصه
briefly <adv.> U بصورت خلاصه
briefly <adv.> U بصورت اجمالی
rightly <adv.> U بصورت صحیح
rightfully <adv.> U بصورت صحیح
properly <adv.> U بصورت صحیح
aright <adv.> U بصورت صحیح
duly <adv.> U بصورت صحیح
correctly <adv.> U بصورت صحیح
curtly <adv.> U بصورت اجمالی
compendiously <adv.> U بصورت اجمالی
in black and white <idiom> U بصورت نوشتار
as a result of a mistake <adv.> U بصورت اشتباه
by a mistake <adv.> U بصورت اشتباه
by mistake <adv.> U بصورت اشتباه
spuriously <adv.> U بصورت غلط
unintentionally <adv.> U بصورت غلط
inadvertently <adv.> U بصورت غلط
by accident <adv.> U بصورت غلط
as a result of a mistake <adv.> U بصورت غلط
by a mistake <adv.> U بصورت غلط
by mistake <adv.> U بصورت غلط
particulate U بصورت ذره
on consignment U بصورت امانی
tidily <adv.> U بصورت منظم
by accident <adv.> U بصورت اشتباه
inadvertently <adv.> U بصورت اشتباه
Outwardly . on the face of it. U بصورت ظاهر
toothily U بصورت مضرس
simoltaneously U بصورت همزبان
spuriously <adv.> U بصورت اشتباه
unintentionally <adv.> U بصورت اشتباه
neatly <adv.> U بصورت منظم
duly <adv.> U بصورت منظم
neatly <adv.> U بصورت صحیح
tidily <adv.> U بصورت صحیح
orderly <adv.> U بصورت صحیح
orderly <adv.> U بصورت مرتب
tidily <adv.> U بصورت مرتب
integrally U بصورت عددصحیح
duly <adv.> U بصورت مرتب
manually U بصورت دستی
neatly <adv.> U بصورت مرتب
in a topic form U بصورت عنوان
twist U تاب نخ [بصورت اس یا زد]
in outward show U بصورت فاهر
orderly <adv.> U بصورت منظم
in the f. U بصورت جسمانی
nominally U بصورت فاهر
in his own similitude U بصورت خودش
routh U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
in large quantities U خیلی خیلی
to a large extent U خیلی
for long U خیلی
very U خیلی
very little U خیلی کم
copious U خیلی
highly U خیلی
dammit U خیلی
damn U خیلی
ten U خیلی
many U خیلی
far and away U خیلی
not a few U خیلی ها
dumpiness U خیلی
villainous U خیلی بد
synopsize U بصورت اجمال در اوردن
insulating U بصورت جزیره دراوردن
insulate U بصورت جزیره دراوردن
encapsulating U بصورت کپسول دراوردن
traditionalize U بصورت حدیث دراوردن
encapsulates U بصورت کپسول دراوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com