English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stop dead/cold <idiom> U سریع توقف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] U توقف کردن
stay U توقف کردن
stayed U توقف کردن
failure U توقف کردن
failures U توقف کردن
stops U ایستادن توقف کردن
pull up U توقف کردن [اتومبیل]
stop U ایستادن توقف کردن
stopped U ایستادن توقف کردن
stopping U ایستادن توقف کردن
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
lay over U در نیمه راه توقف کردن
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
lie to U درجهت باد توقف کردن
snap pass U پاس سریع با پیچش سریع مچ
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
prompted U سریع کردن
prompt U سریع کردن
prompts U سریع کردن
to pause U [برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
kill U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
kills U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
quicksort U مرتب کردن سریع
Making fast progress. U سریع ترقی کردن
quenching U سریع خنک کردن
to make a pause U مکث کردن توقف کردن
stand U ایست کردن توقف کردن
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
posts U ارسال سریع پست کردن
post- U ارسال سریع پست کردن
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
posted U ارسال سریع پست کردن
post U ارسال سریع پست کردن
quicksort U روش مرتب کردن سریع فایل
jam U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jams U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
speedy U سریع السیر سریع
speediness U سریع السیر سریع
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
scratchpad U حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
tree U روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
interrupting U توقف
stop code U کد توقف
interrupt U توقف
stops U توقف
suspension of payment U توقف
tarriance U توقف
suspension U توقف
halt U توقف
stop U توقف
stand U توقف
halted U توقف
parks U توقف
stopped U توقف
pauses U توقف
stopping U توقف
pausing U توقف
stoppage U توقف
stoppages U توقف
interruptions U توقف
stopple U توقف
interruption U توقف
halts U توقف
interrupts U توقف
paused U توقف
pause U توقف
cessation U توقف
suspensions U توقف
commorant U توقف
parked U توقف
park U توقف
syncope U توقف
insolvency U توقف
flag stop U توقف
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
halting place U توقف گاه
lay by U منطقه توقف
slackest U توقف درحرکت
slack U توقف درحرکت
program stop U توقف برنامه
parking place U جایگاه توقف
stop instruction U دستورالعمل توقف
ceased U ایست توقف
lay-by U منطقه توقف
lay-bys U منطقه توقف
hemostasis U توقف خونریزی
ceases U ایست توقف
down time U زمان توقف
stop bit U بیت توقف
ceasing U ایست توقف
come down gracefully U توقف منضبط
thermal critical point U نقطه توقف
stay U توقف مکث
until stop [up to the stop] U تا جای توقف
idle period U زمان توقف
stayed U توقف مکث
halt instruction U دستورالعمل توقف
payment stopped U توقف پرداخت
bar stop U توقف میله
carport U توقف گاه
break key U کلید توقف
no waiting U توقف ممنوع
bankruptcy U توقف بازرگان
no parking U توقف ممنوع
bankruptcies U توقف بازرگان
break point U نقطه توقف
cease U ایست توقف
sudden stoppage U توقف ناگهانی
dead halt U توقف مطلق
parks U محل توقف
suspensive U درحال توقف
ports of call U بندر توقف
port of call U بندر توقف
nonstop U بدون توقف
stop mechanism U مکانیزم توقف
park U محل توقف
black induction U توقف القا
closes U ایست توقف
closer U ایست توقف
close U ایست توقف
closest U ایست توقف
stop sign U علامت توقف
slacks U توقف درحرکت
stopcocks U وسیله توقف
stopcock U وسیله توقف
stoppage of the game U توقف بازی
continuously U بدون توقف
parked U محل توقف
shut down point U نقطه توقف تولید
hover U درحال توقف پر زدن
stopped U توقف انجام کار
hold back U توقف مانع شدن
slow-down <idiom> U به توقف کامل نرسیدن
time in U ادامه بازی پس از توقف
off one's back <idiom> U توقف آزار رساندن
hovered U درحال توقف پر زدن
cardiac arrest U توقف ناگهانی قلب
cardiac arrests U توقف ناگهانی قلب
rest U توقف فرمان ازاد
hovers U درحال توقف پر زدن
stop U توقف انجام کار
rests U توقف فرمان ازاد
measure U توقف رخ دادن چیزی
avast U ایست توقف کنید
block U توقف رویدادن چیزی
hang up U معوق شدن توقف
termination U خاتمه دادن یا توقف
whoa U امر به توقف دادن
preventing U توقف رخ دادن چیزی
prevents U توقف رخ دادن چیزی
a thorugh train U قطار بدون توقف
stops U توقف انجام کار
no end <idiom> U پی درپی بدون توقف
prevented U توقف رخ دادن چیزی
prevent U توقف رخ دادن چیزی
machine down time U زمان توقف ماشین
machine idle time U زمان توقف ماشین
blocked U توقف رویدادن چیزی
stop off <idiom> U توقف بین راه
blocks U توقف رویدادن چیزی
stopping U توقف انجام کار
hang-up U معوق شدن توقف
hang-ups U معوق شدن توقف
stop over U توقف کوتاه مدت
protecting U توقف آسیب دیدن چیزی
give pause to <idiom> U باعث توقف وفکر شدن
intercity train U قطار بین شهری با توقف
checked U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
signal box U توقف گاه متصدی علائم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com