English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
strayed U سرگردان
stray U سرگردان
straying U سرگردان
strays U سرگردان
runabout U سرگردان
runabouts U سرگردان
forlorn U سرگردان
straggler U سرگردان
stragglers U سرگردان
erratic U سرگردان
strafe U سرگردان
strafed U سرگردان
strafes U سرگردان
vortex U سرگردان
vortexes U سرگردان
vortices U سرگردان
discursive U سرگردان
wandering U سرگردان
wanderings U سرگردان
adrift U سرگردان
astray U سرگردان
dp U سرگردان
gadabout U سرگردان
mazed U سرگردان
wanderer U سرگردان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be [left] stranded U سرگردان شدن
wanders U سرگردان شدن
to lead a U سرگردان کردن
stray current U جریان سرگردان
frustrated cargo U کالای سرگردان
to be in a quandery U سرگردان یامتحیرشدن
extravagate U سرگردان شدن
errantly U بطور سرگردان
eddy current U جریان سرگردان
to be on tenter hooks U سرگردان بودن
divagate U سرگردان شدن
to be on tenters U سرگردان بودن
to go a U سرگردان شدن
wanders U سرگردان بودن
wandered U سرگردان شدن
straying U گم شده یا سرگردان .
straggler U فراری سرگردان
strays U گم شده یا سرگردان .
straggles U سرگردان اواره
stragglers U فراری سرگردان
straggled U سرگردان اواره
errant U سرگردان حادثه جو
straggle U سرگردان اواره
stray U گم شده یا سرگردان .
derelict U ناو سرگردان
wandered U سرگردان بودن
wander U سرگردان شدن
straggling U سرگردان اواره
wander U سرگردان بودن
traipsed U سرگردان بودن ول گشتن
ghost signals U علایم راداری سرگردان
dodgers U دور سرگردان جاخالی کن
dodger U دور سرگردان جاخالی کن
erratically U بطور سیاریا سرگردان
traipsing U سرگردان بودن ول گشتن
traipses U سرگردان بودن ول گشتن
traipse U سرگردان بودن ول گشتن
roil U مخلوط کردن سرگردان شدن
awash U سرگردان بر روی امواج دریا
straggles U هرزه روییدن سرگردان بودن
straggle U هرزه روییدن سرگردان بودن
straggled U هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling U هرزه روییدن سرگردان بودن
to knock about U سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
chaining U اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
looser U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loose U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
spasur U سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
straggles U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
teleran system U نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
strangle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
stray U سرگردان شدن منحرف شدن
To be stranded. U دربدر شدن ( سرگردان شدن )
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
strays U سرگردان شدن منحرف شدن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
straying U سرگردان شدن منحرف شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com