English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
investments U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
funded U سرمایه گذاری کردن
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
fund U سرمایه گذاری کردن
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
deposit U سرمایه گذاری کردن
deposits U سرمایه گذاری کردن
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
induced investment U سرمایه گذاری القائی
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری کردن
national investment U سرمایه گذاری ملی
invested U سرمایه گذاری کردن
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
net investment U سرمایه گذاری خالص
financial investment U سرمایه گذاری مالی
invests U سرمایه گذاری کردن
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
investing U سرمایه گذاری کردن
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
investment function U تابع سرمایه گذاری
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
share holding U سرمایه گذاری در سهام
real investment U سرمایه گذاری واقعی
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
desired rate of capital accumulation U نرخ تراکم سرمایه مطلوب
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital employed U سرمایه مورد استفاده
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
margine efficiency of capital U نرخ مورد نظر هر کس ازسرمایه گذاری خود
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
capital intensive U سرمایه بر
equity U سرمایه
equities U سرمایه
asset U سرمایه
capital U سرمایه
funded U سرمایه
fund U سرمایه
turn over U سرمایه
human capital U سرمایه انسانی
stocked U سهام سرمایه
stock U سهام سرمایه
capital paid in U ذخیره سرمایه
capital tax U مالیات بر سرمایه
capital theory U نظریه سرمایه
trust fund U سرمایه امانی
widening of capital U گسترش سرمایه
capital transfers U انتقالات سرمایه
capital structure U ساخت سرمایه
intellectual capital U سرمایه فکری
out flow of capital U خروج سرمایه
capital stock U حجم سرمایه
capital stock U موجودی سرمایه
capital reserve U اندوخته سرمایه
capital reserve U ذخیره سرمایه
initial capital U سرمایه اولیه
opening capital U سرمایه اولیه
capital requirement U نیاز سرمایه
capital structure U بنیان سرمایه
capital outflow U خروج سرمایه
anti capitalist U ضد سرمایه داری
capital in cash U سرمایه نقدی
capital fund U وجوه سرمایه
joint stock U سرمایه مشترک
capital formation U تشکیل سرمایه
capital creation U ایجاد سرمایه
social capital U سرمایه اجتماعی
capitalists U سرمایه گرای
capitalists U سرمایه دار
capital inflow U ورود سرمایه
capitalist U سرمایه دار
capital intensive U سرمایه طلب
tycoons U سرمایه گذارمهم
capital movement U حرکت سرمایه
capital market U بازار سرمایه
capital levy U مالیات بر سرمایه
usance U سود سرمایه
accumulated capital U سرمایه متراکم
capital liability U بدهی سرمایه
accumulation of capital U تراکم سرمایه
accumulation of capital U انباشت سرمایه
tycoon U سرمایه گذارمهم
capital flow U انتقال سرمایه
unfunded U بدون سرمایه
an idel capital U سرمایه بیکار
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
capitalist U سرمایه گرای
capital turnover U گردش سرمایه
circulation capital U سرمایه در گردش
capital loss U زیان سرمایه
capital consumption U مصرف سرمایه
capital depreciation U استهلاک سرمایه
capital augmenting U سرمایه افزا
capital asset U سرمایه ثابت
capital appropiation U تخصیص سرمایه
disinvestment U اتلاف سرمایه
capital agglomeration U تجمع سرمایه
disinvestment U کاهش سرمایه
capital accumulation U تراکم سرمایه
cash capital U سرمایه نقدی
capitalism U سرمایه داری
capital consuming U سرمایه طلب
circulating capital U سرمایه در گردش
circulating capital U سرمایه در جریان
capital constraint U محدودیت سرمایه
capitalization U سرمایه سازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com