English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
social capital U سرمایه اجتماعی
financing U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
investments U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری کردن
financial investment U سرمایه گذاری مالی
invested U سرمایه گذاری کردن
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
induced investment U سرمایه گذاری القائی
investing U سرمایه گذاری کردن
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
deposits U سرمایه گذاری کردن
investment function U تابع سرمایه گذاری
real investment U سرمایه گذاری واقعی
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
funded U سرمایه گذاری کردن
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
fund U سرمایه گذاری کردن
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری کردن
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
share holding U سرمایه گذاری در سهام
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
deposit U سرمایه گذاری کردن
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
net investment U سرمایه گذاری خالص
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
national investment U سرمایه گذاری ملی
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
societal U اجتماعی
ecclesiastic U اجتماعی
communal U اجتماعی
ecclesiastics U اجتماعی
communally U اجتماعی
Republican U اجتماعی
the herd instinct U حس اجتماعی
socio political U اجتماعی
Republicans U اجتماعی
social U اجتماعی
public U اجتماعی
socio economic U اجتماعی
anti-social U ضد اجتماعی
anti social U ضد اجتماعی
processionary U اجتماعی
milieus U محیط اجتماعی
milieux U محیط اجتماعی
milieu U محیط اجتماعی
socially U از لحاظ اجتماعی
unsociable U غیر اجتماعی
civil rights U حقوق اجتماعی
homo politicus U انسان اجتماعی
social science U علوم اجتماعی
social security U تامین اجتماعی
civic U اجتماعی مدنی
gregarious U اجتماعی دستهای
asociality U بی تفاوتی اجتماعی
biosocial U زیستی- اجتماعی
collective security U تامین اجتماعی
welfare U کمکهای اجتماعی
social services U خدمات اجتماعی
clambake U اجتماعی درخارج
Civil Service U خدمات اجتماعی
social sciences U علوم اجتماعی
social studies U مطالعات اجتماعی
social engineering U مهندسی اجتماعی
national insurance U بیمه اجتماعی
social class U طبقه اجتماعی
social work U مددکاری اجتماعی
social work U خدمات اجتماعی
asocial U غیر اجتماعی
social elimination U طرد اجتماعی
collectivism U سیستم اجتماعی
subversives U اجتماعی و فرهنگی
subversive U اجتماعی و فرهنگی
tact U فرافت اجتماعی
social power U قدرت اجتماعی
social surplus U مازاد اجتماعی
social system U نظام اجتماعی
social theory U نظریه اجتماعی
social therapy U درمان اجتماعی
social transmission U انتقال اجتماعی
social type U سنخ اجتماعی
social wealth U ثروت اجتماعی
social welfare U رفاه اجتماعی
social will U اراده اجتماعی
socialization U اجتماعی کردن
socialization U اجتماعی شدن
socializer U اجتماعی کننده
social strcture U ساخت اجتماعی
social pressure U فشار اجتماعی
social programs U برنامههای اجتماعی
social psychiatry U روانپزشکی اجتماعی
social psychology U روانشناسی اجتماعی
social reinforcement U تقویت اجتماعی
social relations U روابط اجتماعی
social role U نقش اجتماعی
social selection U انتخاب اجتماعی
social self U خود اجتماعی
social service U خدمات اجتماعی
social situation U موقعیت اجتماعی
social status U پایگاه اجتماعی
social status U موقعیت اجتماعی
sociocultural U اجتماعی- فرهنگی
socioeconomic U اجتماعی واقتصادی
social self-concept U خودپنداری اجتماعی
socioeconomic U اجتماعی- اقتصادی
sociogenesis U پدیدایی اجتماعی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com