English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
working capacity U سرمایه جاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
current asset cycle U زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
Other Matches
drivel U اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
pourer U جاری
interfluent U در هم جاری
interfluous U در هم جاری
present-day U جاری
going U جاری
current cell U سل جاری
sluicy U جاری
running water U اب جاری
sister in law U جاری
groovy U جاری
currents U جاری
volant U جاری
current U جاری
running U جاری
gushing U جاری
actuals U جاری
oozes U جریان جاری
standing orders U دستور جاری
current expenditure U هزینه جاری
standing order U دستور جاری
rules of procedure U روش جاری
current cell indicator U نشانگر سل جاری
current budget U بودجه جاری
oozing U جریان جاری
current date U تاریخ جاری
currently U بطور جاری
oozed U جریان جاری
ooze U جریان جاری
present income U درامد جاری
present consumption U مصرف جاری
current liability U بدهیهای جاری
current loop U حلقه جاری
current price U قیمت جاری
current ratio U نسبت جاری
current yield U بازده جاری
checking account U حساب جاری
checking accounts U حساب جاری
current account U حساب جاری
current accounts U حساب جاری
excurrent U جاری شونده
demand deposit U سپرده جاری
disembogue U جاری شدن
trills U جاری شدن
current files U پروندههای جاری
current liability U بدهی جاری
current income U درامد جاری
perfuse U جاری ساختن
current instruction U دستورالعمل جاری
routines U روش جاری
routines U خط مشی جاری
routinely U روش جاری
routinely U خط مشی جاری
liquid limit U حد جاری شدن
routine U روش جاری
routine U خط مشی جاری
current liabilites U بدهیهای جاری
current liabilities U بدهیهای جاری
trill U جاری شدن
trilled U جاری شدن
electrodynamics U الکترسیته جاری
account cuurent U حساب جاری
flow U جاری شدن
current assets U دارائیهای جاری
flows U جاری شدن
current asset U دارایی جاری
yeild point U حد جاری شدن
circulating asset U دارایی جاری
callendar year U سال جاری
bank overdraft U حساب جاری
competitive price U قیمت جاری
yielded U جاری شدن
yields U جاری شدن
yeild U جاری شدن
flowed U جاری شدن
current U جاری و روان
currents U جاری و روان
The regulations in force . U مقررات جاری
During (in)the current year. U درسال جاری
Blood was running . U خون جاری شد
AC U حساب جاری
tidal volume U حجم جاری
yield U جاری شدن
standing U روش جاری
current assets U دارایی جاری
passbook U دفتر حساب جاری
balance on current account U مانده حساب جاری
pass book U دفتر حساب جاری
flux U جاری شدن گداختن
at the current rate of exchange U به نرخ جاری ارز
jets U مانندفواره جاری کردن
payment on open account U پرداخت در حساب جاری
circulate U جاری شدن (مثل آب در لوله یا هوا در ساختمان)
pour U افشاندن جاری شدن
pour U جاری شدن یا ساختن
flow U جریان جاری کردن
instant U مربوط به ماه جاری
checking account U حساب جاری بانکی
jetting U مانندفواره جاری کردن
jetted U مانندفواره جاری کردن
jet U مانندفواره جاری کردن
daily routine U عادت جاری روزانه
flowed U جریان جاری کردن
flows U جریان جاری کردن
circumfluent U جاری شونده دراطراف
instants U مربوط به ماه جاری
poured U افشاندن جاری شدن
poured U جاری شدن یا ساختن
pouring U افشاندن جاری شدن
pouring U جاری شدن یا ساختن
pours U افشاندن جاری شدن
pours U جاری شدن یا ساختن
at the current rate of exchange U به نرخ مبادله جاری
pour point U نقطه جاری شدن
outflows U به بیرون جاری شدن
current account balance U تراز حساب جاری
checking accounts U حساب جاری بانکی
bleed U خون جاری شدن از
active a ccount U حساب متحرک یا جاری
bleeds U خون جاری شدن از
snivel U ازبینی جاری شدن
sniveled U ازبینی جاری شدن
sniveling U ازبینی جاری شدن
snivelled U ازبینی جاری شدن
snivelling U ازبینی جاری شدن
snivels U ازبینی جاری شدن
current rate of growth U نزخ رشد جاری
outflow U به بیرون جاری شدن
blood U خون جاری کردن
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
prints U پس از اتمام کار جاری
printed U پس از اتمام کار جاری
print U پس از اتمام کار جاری
the th inst U پنجم بماه جاری
pronounce the formula of a specified U صیغه جاری کردن
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
tap U از شیر اب جاری کردن
tapped U از شیر اب جاری کردن
tapping U از شیر اب جاری کردن
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
hangup U توقف ناگهانی برنامه جاری
rules of procedure U قوانین مربوط به روش جاری
winterbourne U رودی که در زمستان جاری میشود
routine U جریان عادی عادت جاری
flows U جاری بودن روان شدن
confluent U باهم جاری شونده متلاقی
flowed U جاری بودن روان شدن
emanates U جاری شدن تجلی کردن
routines U جریان عادی عادت جاری
routinely U جریان عادی عادت جاری
flow U جاری بودن روان شدن
emanate U جاری شدن تجلی کردن
emanated U جاری شدن تجلی کردن
Applicants flooded in. U سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
emanating U جاری شدن تجلی کردن
newsreel U فیلم اخبار جاری روز
newsreels U فیلم اخبار جاری روز
profluent U جاری بمقدار زیاد ساری
ancestral file U که فرزند فایل جاری است
riffle U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
move to tears U اشک از چشمان کسی جاری شدن
riffled U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffling U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
conduct U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
shape factor U نسبت لنگرپلاستیک به لنگر جاری شدن
conducts U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducting U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
age of moon U تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
riffles U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
currency depreciation race U تجدید نظر در قیمت پول جاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com