English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
head cold U سرماخوردگی معمولی زکام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cold U سرماخوردگی
coldest U سرماخوردگی
colds U سرماخوردگی
common cold U سرماخوردگی
chilliness U سرماخوردگی
rheum U سرماخوردگی
common colds U سرماخوردگی
colder U سرماخوردگی
chillness U سرماخوردگی چایمان
to cach one's death U دچار سرماخوردگی کشنده شدن
sniveling U زکام
catarrh U زکام
coryza U زکام
influenza U زکام
snivel U زکام
snivels U زکام
common cold U زکام
snivelling U زکام
common colds U زکام
sniveled U زکام
snivelled U زکام
hay fever U زکام بهاره
sniffling U عطسه زکام
hay fever U زکام در اثرحساسیت
sniffles U عطسه زکام
sniffled U عطسه زکام
sniffle U عطسه زکام
strangles U گلودرد و زکام
to catch cold U زکام شدن
catch cold U زکام شدن
colds U زکام سردشدن یا کردن
grips U زکام همه جاگیر
gripping U زکام همه جاگیر
gripped U زکام همه جاگیر
coldest U زکام سردشدن یا کردن
grip U زکام همه جاگیر
colder U زکام سردشدن یا کردن
cold U زکام سردشدن یا کردن
snifter U خرخر کردن زکام داشتن
grippe U نزله وبایی نای زکام همه جا گیر
ferial U معمولی
open cheque U چک معمولی
received U معمولی
longhand U خط معمولی
light water U اب معمولی
standard U معمولی
conventional U معمولی
ordinary U معمولی
routine U معمولی
standards U معمولی
routines U معمولی
wonted U معمولی
copybook U معمولی
routinely U معمولی
run-of-the-mill <idiom> U معمولی
usu U معمولی
faceless U معمولی
normal U معمولی
man in the street U فرد معمولی
hepatica U غافث معمولی
ranko U سرباز معمولی
ordinary clay U خاک رس معمولی
ethanol U الکل معمولی
unselected clay U خاک رس معمولی
civil time U ساعت معمولی
banal U مبتذل معمولی
ordinary share U سهام معمولی
rock brake U بسفایج معمولی
ap seogi U ایستادن معمولی
mass concrete U بتن معمولی
general cargo U کالای معمولی
procedure message U پیام معمولی
onery U عادی معمولی
normal permeability U نفوذپذیری معمولی
normal interval U فاصله معمولی صف
common whipping U بست معمولی
ethyl alcohol U الکل معمولی
ambient U پس زمینه معمولی
ordinal type U نوع معمولی
nonstandard U غیر معمولی
common link U حلقه معمولی
medium lampholder U سرپیچ معمولی
piper nigrum U فلفل معمولی
normal good U کالای معمولی
ornery U عادی معمولی
wrought iron U اهن معمولی
commonplace U معمولی مبتذل
plain concrete U بتن معمولی
ornary U عادی معمولی
mulberries U توت معمولی
mulberry U توت معمولی
common U معمولی متعارفی
commonest U معمولی متعارفی
general U کلی معمولی
general U معمولی و نه مخصوص
generals U کلی معمولی
generals U معمولی و نه مخصوص
American bond U آجرچینی معمولی
typical <adj.> U بافت معمولی
undressing U جامه معمولی
mean U پست معمولی
meanest U پست معمولی
complement U تعارفات معمولی
complemented U تعارفات معمولی
complementing U تعارفات معمولی
complements U تعارفات معمولی
meaner U پست معمولی
undress U جامه معمولی
undresses U جامه معمولی
irregular U غیر معمولی
standard brick U اجر معمولی
standard trench U سنگر معمولی
workaday U معمولی عادی
standards U طبیعی یا معمولی
standard bar U میله معمولی
standard motor U موتور معمولی
normal U عادی معمولی
standard U طبیعی یا معمولی
standard gauge U اندازه معمولی
street virus U ویروس معمولی
white mulatto U توت معمولی
everyday U معمولی مبتذل
the a merchant U سوداگر معمولی
single precision U با دقت معمولی
rudas U پست معمولی
charge hand U کارگر معمولی
commoners U معمولی متعارفی
light hydrogen U هیدروژن سبک یا معمولی
in normal situations on public roads U در ترافیک معمولی خیابان
normal charge U خرج معمولی توپ
martlet U پرستوی معمولی اروپایی
stake driver U بوتیمار معمولی امریکایی
walk U گام معمولی اسب
milkwort U پلی گالای معمولی
regular weave [plain] U بافت معمولی و ساده
ordinary grasp U گرفتن میله معمولی
week day U روز معمولی هفته
outre U خارج از حدود معمولی
normal sulphation of battery U سولفاتی شدن معمولی
standard size whole brick U اجر فشاری معمولی
normal magnetization curve U خم مغناطیس پذیری معمولی
standard rain gage باران سنج معمولی
standard lamp holder U سرپیچ معمولی لامپ
joiner door U درب معمولی ناو
l antenna U انتن معمولی رادیو
route U راه جریان معمولی
meadow mushroom U قارچ خوراکی معمولی
conventional milling machine U دستگاه فرز معمولی
conventional forces U نیروهای رزمی معمولی
common stock U سهام معمولی شرکت
combination grasp U گرفتن معمولی و برعکس
admedium lampholder U سرپیچ بزرگتر از معمولی
well-worn U پیش پا افتاده معمولی
well worn U پیش پا افتاده معمولی
bracket U حالت معمولی کروشه
chamomile U بابونه معمولی یامعطر
stand U سطح معمولی اب دریا
conventional U جنگ افزارهای معمولی
undersized U کوچکتر ازاندازه معمولی
routes U راه جریان معمولی
fencing measure U فاصله معمولی دو شمشیرباز
walked U گام معمولی اسب
walks U گام معمولی اسب
inverted l antenna U انتن معمولی رادیو
ordinary differential equation [ODE] U معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
horseweed U خزه معمولی امریکای شمالی
normalising U بصورت عادی و معمولی دراوردن
ordinary least square method U روش حداقل مربعات معمولی
normalize U بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises U بصورت عادی و معمولی دراوردن
guttersnipe U نوک دراز یا پاشله معمولی
ordinary U پیام معمولی از نظر ارجحیت
normalised U بصورت عادی و معمولی دراوردن
It was the usual scene. U صحنه [موقعیت] معمولی بود.
deffered maintenance U تعمیر ونگهداری غیر معمولی
conventional take off and landing U هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
fair wear and tear U خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
normalizes U بصورت عادی و معمولی دراوردن
standard egg section U مقطع تخم مرغی شکل معمولی
service ceiling U سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
it is of a normal size U دارای اندازه عادی یا معمولی است
snail mail U اصط لاح عامیه به پست معمولی
entremets U غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
preparing U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
half U حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
Can't you just say hello like a normal person? U نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
prepare U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
name U کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
names U کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
mufti U جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
shock wave U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock waves U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
superspeedway U مسیر مسابقه معمولی 2 در5/2 مایل با کنارههای باشیب تند
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
advertorial U تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com