English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
velocity of retreat U سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
velocity of approach U سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
average speed U سرعت متوسط
mean velocity U سرعت متوسط
moderate speed U سرعت متوسط
mean speed U سرعت متوسط
average reaction rate U سرعت متوسط واکنش
average speed U سرعت متوسط حرکت
average molecular speed U سرعت مولکولی متوسط
overflowed U بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
overflow U بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
overflows U بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
medium pacer U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium pace bowler U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
bsc U استاندارد برای اتصالات ارتباطی رسانههای با سرعت متوسط / بالا
income velocity of money U سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
katabatic U پائین اینده
land vi U پائین امدن
low productivity U بازده پائین
juniority U رتبه پائین تر
low price U قیمت پائین
f.of a bed U پائین بستریاتختخواب
downwards U بطرف پائین
falling of the womb U پائین افتادگی
f.of a page U پائین صفحه
To stop being adamant (unyielding). U از خر شیطان پائین آمدن
bottom price U پائین ترین قیمت
light or lighted U پائین امدن واردامدن
shift downward U حرکت به سمت پائین
shift downward U انتقال به سمت پائین
sewsaw U بالا و پائین رفتن
neap tide U پائین ترین جزر و مد
sewsaw U پس و پیش بالا و پائین
spillway U سرریز
spillweir dam U سد سرریز
overflow U سرریز
overfall U سرریز
spillover U سرریز
overfall dam U سد سرریز
weir U سرریز
overflows U سرریز
weirs U سرریز
overflowed U سرریز
lower limit [of the integral] U کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
falling of the womb U سقوط کردن پائین افتادگی
phreatic decline U پائین رفتن سطح ایستائی
tax havens U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
tax haven U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
to d. a hill U از تپه ایی پائین امدن
to reach down U سوی پائین دراز کردن
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio U نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed U سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
overflow check U بررسی سرریز
overflow area U ناحیه سرریز
overflow check U مقابله سرریز
spillway slab U تاوه سرریز
step weir U سرریز پلکانی
storm water overflow U سرریز اب باران
run over <idiom> U سرریز شدن
trapezoidal weir U سرریز ذوذنقهای
warning pipe U لوله سرریز
gravity spillway dam U سد سرریز وزنی
fuse plug U سرریز خاکی
free spillweir U سرریز ازاد
skew weir U سرریز اریب
side weir U سرریز کناری
decants U سرریز کردن
overflow pipe U لوله سرریز
overflow indicator U سرریز نما
decanting U سرریز کردن
decanted U سرریز کردن
circular weir U سرریز مدور
overflow duct U مجرای سرریز
decant U سرریز کردن
portable weir U سرریز دستی
to haul a ship U بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
fluctuable U مستعد بالا و پائین رفتن مواج
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
dragged U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
machine number U عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation U سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer U اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
notch piers U پایههای جانبی سرریز
thin plate weir U سرریز لبه تیز
overflow flag bit U بیت پرچم سرریز
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring U سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity U سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
measuring weir U سرریز اندازه گیری جریان اب در کانال
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
chyron [American E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston [British E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
No matter which way you fling a cat, it will light. <proverb> U گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
Lower third U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
input U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
overflows U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflowed U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
nappe U تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
overflow U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated U سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic U با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerates U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate U سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
air plot wind velocity U سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic U سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity U سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
indicator U ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
processor U کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
airspeed U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed U سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic U هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed U سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate U سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
liquidity preference theory U براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
mediums U متوسط
moderate U متوسط
moderated U متوسط
moderates U متوسط
osculant U متوسط
average U حد متوسط
meanest U متوسط
life expectancies U سن متوسط
life expectancy U سن متوسط
mediocre U متوسط
average U متوسط
moderating U متوسط
modals U متوسط
medium gravle U شن متوسط
averaged U حد متوسط
intermedial U متوسط
meant U متوسط
meaner U متوسط
intermediate U متوسط
mean U متوسط
tolerable U متوسط
average limit of ice U حد متوسط یخ
averaged U متوسط
averaging U متوسط
averages U متوسط
averages U حد متوسط
averaging U حد متوسط
modal U متوسط
medium U متوسط
mesne U متوسط
calibrated air speed U سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
intermediate hurdle U مانع متوسط
intermediate high voltage line U خط فشار متوسط
mediums U متوسط معتدل
girder bridge U پل بیلی متوسط
m.f. U بسامد متوسط
intermediate contrast U تغایر متوسط
intermediate lampholder U سر پیچ متوسط
mediocrity U اندازه متوسط
halftone U رنگ متوسط
halftones U رنگ متوسط
par U میزان متوسط
middle class U طبقه متوسط
duffers U بازیگر متوسط
duffer U بازیگر متوسط
intermediate pressure U فشار متوسط
intermediately U بطور متوسط
medium U مقدار متوسط
true power U توان متوسط
medium cloud U ابرهای متوسط
medium wave U موج متوسط
medium U متوسط معتدل
middle classes U طبقه متوسط
mediums U مقدار متوسط
mean time U ساعت متوسط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com