Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
average speed
U
سرعت متوسط
mean speed
U
سرعت متوسط
mean velocity
U
سرعت متوسط
moderate speed
U
سرعت متوسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
average molecular speed
U
سرعت مولکولی متوسط
average reaction rate
U
سرعت متوسط واکنش
average speed
U
سرعت متوسط حرکت
bsc
U
استاندارد برای اتصالات ارتباطی رسانههای با سرعت متوسط / بالا
income velocity of money
U
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
medium pace bowler
U
توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium pacer
U
توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
velocity of approach
U
سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
velocity of retreat
U
سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
Other Matches
speed ring
U
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator
U
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio
U
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed
U
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
U
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drags
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number
U
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation
U
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
true air speed
U
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer
U
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
variable ratio
U
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity
U
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring
U
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input
U
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
U
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
U
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
U
با سرعت کمتر از سرعت صوت
mach hold
U
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
transonic
U
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
U
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity
U
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
fastest
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeeds
U
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed
U
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
U
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
supersonic
U
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
command speed
U
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
U
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate
U
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed
U
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
mediocre
U
متوسط
averages
U
حد متوسط
averages
U
متوسط
medium gravle
U
شن متوسط
averaging
U
متوسط
life expectancies
U
سن متوسط
mesne
U
متوسط
life expectancy
U
سن متوسط
average limit of ice
U
حد متوسط یخ
moderate
U
متوسط
osculant
U
متوسط
moderated
U
متوسط
moderates
U
متوسط
moderating
U
متوسط
averaging
U
حد متوسط
average
U
متوسط
modal
U
متوسط
modals
U
متوسط
mean
U
متوسط
meant
U
متوسط
meanest
U
متوسط
meaner
U
متوسط
average
U
حد متوسط
averaged
U
متوسط
averaged
U
حد متوسط
mediums
U
متوسط
tolerable
U
متوسط
intermediate
U
متوسط
intermedial
U
متوسط
medium
U
متوسط
calibrated air speed
U
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fast
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach
U
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasted
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
median gray
U
خاکستری متوسط
mean value
U
مقدار متوسط
mean variation
U
تغییر متوسط
medially
U
بطورمیانه یا متوسط
girder bridge
U
پل بیلی متوسط
a modest income
U
درآمدی متوسط
medial
U
میانه متوسط
medium wave
U
موج متوسط
mediums
U
متوسط معتدل
mean income
U
درامد متوسط
mean life
U
عمر متوسط
mean price
U
قیمت متوسط
true power
U
توان متوسط
subaverage
U
زیر حد متوسط
mean stress
U
خستگی متوسط
mean time
U
زمان متوسط
mean time
U
ساعت متوسط
medium cloud
U
ابرهای متوسط
median income
U
درامد متوسط
middle price
U
قیمت متوسط
middle class
U
طبقه متوسط
monthly average
U
متوسط ماهیانه
middle classes
U
طبقه متوسط
on the a
U
بطور متوسط
mediocrity
U
اندازه متوسط
duffer
U
بازیگر متوسط
medium
U
متوسط معتدل
medium
U
مقدار متوسط
normal
U
میانه متوسط
secondarily
U
بطور متوسط
mid range
U
برد متوسط
weighted average
U
متوسط وزنی
medium voltage
U
ولتاژ متوسط
mediterranean sea
U
بحر متوسط
medium artillery
U
توپخانه متوسط
medium carbon steel
U
فولادباکربن متوسط
duffers
U
بازیگر متوسط
life expectancy
U
عمر متوسط
a medium sized car
U
یک اتومبیل متوسط
halftone
U
رنگ متوسط
life expectancies
U
عمر متوسط
medium frequency
U
بسامد متوسط
every Tom, Dick and Harry
<idiom>
U
طبقه متوسط
halftones
U
رنگ متوسط
midway
U
متوسط میانجی
medium scale
U
در مقیاس متوسط
par
U
میزان متوسط
sort of
U
بمقدار متوسط
sort of
U
بمیزان متوسط
average return
U
بازده متوسط
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
average productivity
U
بازدهی متوسط
averaged
U
مقدار متوسط
above average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
average product
U
تولید متوسط
above-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
thins
U
تیم متوسط
over-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
average latency
U
رکود متوسط
average latency
U
تاخیر متوسط
average life
U
عمر متوسط
averaged
U
میانه متوسط
above average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
thinnest
U
تیم متوسط
average output
U
محصول متوسط
averaging
U
میانه متوسط
average payment
U
پرداخت متوسط
thinners
U
تیم متوسط
averages
U
میانه متوسط
average product
U
محصول متوسط
thinned
U
تیم متوسط
thin
U
تیم متوسط
average price
U
قیمت متوسط
averaging
U
مقدار متوسط
averages
U
مقدار متوسط
mediums
U
مقدار متوسط
m.f.
U
فرکانس متوسط
m.f.
U
بسامد متوسط
average voltage
U
ولتاژ متوسط
average variable cost
U
هزینه متوسط
average value
U
مقدار متوسط
meanest
U
میانه متوسط
average total cost
U
هزینه متوسط کل
averagely
U
بطور متوسط
mean chord
U
وتر متوسط
mean
U
میانه متوسط
mean deviation
U
انحراف متوسط
intermediately
U
بطور متوسط
averagly
U
بطور متوسط
intermediate pressure
U
فشار متوسط
meaner
U
میانه متوسط
middlingly
U
بطور متوسط
mean depth
U
عمق متوسط
mean daily
U
متوسط روزانه
average conditions
U
شرایط متوسط
average cost
U
هزینه متوسط
intermediate contrast
U
تغایر متوسط
average flow
U
جریان متوسط
average
U
میانه متوسط
average revenue
U
درامد متوسط
average input
U
نهاده متوسط
average yield
U
بازده متوسط
average
U
مقدار متوسط
average expense
U
هزینه متوسط
intermediate high voltage line
U
خط فشار متوسط
intermediate lampholder
U
سر پیچ متوسط
intermediate hurdle
U
مانع متوسط
average depth
U
عمق متوسط
average deviation
U
انحراف متوسط
average discharge
U
بده متوسط
average efficiency
U
بازده متوسط
decelerate
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerating
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com