English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
collision rate U سرعت برخورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sonic boom U صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
sonic booms U صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
atmospheric braking U کند شدن سرعت حرکت یک جسم هنگام برخورد بااتمسفر
impingement U برخورد گازهای با سرعت زیاد به ساختمان هواپیما
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
Other Matches
channels U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio U نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed U سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drags U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number U عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation U سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer U اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
head crash U برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity U سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring U سرعت سیلان سرعت جاری شدن
inputted U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
subsonic U با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerating U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated U سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
collision U برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collisions U برخورد کردن برخورد تصادف کردن
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
transonic U سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity U سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity U سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeed U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeeds U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed U سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
supersonic U هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed U سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate U سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
criss-crossed U برخورد
incidence U برخورد
criss-crosses U برخورد
criss-crossing U برخورد
striking U برخورد
attitudes U برخورد
attitude U برخورد
contacts U برخورد
impact U برخورد
impacts U برخورد
contacting U برخورد
contacted U برخورد
contact U برخورد
strikingly U برخورد
criss-cross U برخورد
conflict U برخورد
collisions U برخورد
ill favored U بد برخورد
collision U برخورد
osculation U برخورد
conflicted U برخورد
conflicts U برخورد
appulse U برخورد
tangency U برخورد
reception U برخورد
receptions U برخورد
clash U برخورد
clashed U برخورد
clashes U برخورد
intersect U برخورد
intersected U برخورد
intersects U برخورد
confliction U برخورد
approach U برخورد
stops U برخورد
strikes U برخورد
strike U برخورد
stopped U برخورد
approached U برخورد
stop U برخورد
stopping U برخورد
approaches U برخورد
crossing points U محل برخورد دو خط
collision energy U انرژی برخورد
collision frequency U فراوانی برخورد
My pride was wounded ( hurt) . U به غیرتم برخورد
crossing point U محل برخورد دو خط
affable U خوش برخورد
knock-up U برخورد کردن
greets U درود برخورد
greeted U درود برخورد
greet U درود برخورد
tolerated U برخورد هموارکردن
affects U احساسات برخورد
affect U احساسات برخورد
zone of contact U محل برخورد
tolerates U برخورد هموارکردن
tolerating U برخورد هموارکردن
knock up U برخورد کردن
coincidences U تطبیق برخورد
coincidence U تطبیق برخورد
probability of collision U احتمال برخورد
collision rate U نرخ برخورد
impact test U ازمون برخورد
impacts U برخورد کردن
impact U برخورد کردن
intersection point U محل برخورد
osculate U برخورد کردن
knock-ups U برخورد کردن
jct U محل برخورد
inelastic collision U برخورد ناکشسان
collision rate U میزان برخورد
fall on <idiom> U برخورد (بامشکلات)
conflux U همریزگاه برخورد
meets U برخورد کردن
touche U اعلام برخورد
contiguity U برخورد تماس
chattering U برخورد کردن
take the blade U برخورد شمشیرها
head oncollision U برخورد رویاروی
head on collision U برخورد رودررو
meet U برخورد کردن
chatter U برخورد کردن
chattered U برخورد کردن
accessible U خوش برخورد
chatters U برخورد کردن
impact effect U اثر برخورد
impact factor U ضریب برخورد
effective collision U برخورد موثر
impact sound U صدای برخورد
tilts U منازعه برخورد
tolerate U برخورد هموارکردن
impact strength U استحکام برخورد
tilted U منازعه برخورد
conflict of interest U برخورد منافع
tilt U منازعه برخورد
electron impact U برخورد الکترونها
elastic collision U برخورد الاستیک
elastic collision U برخورد کشسان
impact parameter U پارامتر برخورد
unsporting conduct U برخورد ناجوانمردانه
impact hardness U سختی برخورد
impact force U نیروی برخورد
meeter U برخورد کننده
front U نما طرز برخورد
snag U بمانعی برخورد کردن
incidence U برخوردکردن میدان برخورد
chattered U ضربه زدن برخورد
sea foam U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
chattering U ضربه زدن برخورد
absence of blade U عدم برخورد شمشیرها
collision of the first kind U برخورد نوع اول
chatters U ضربه زدن برخورد
collision of the second kind U برخورد نوع دوم
warm up <idiom> U دوستانه برخورد کردن
snagging U بمانعی برخورد کردن
chatter U ضربه زدن برخورد
ocean foam U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
snags U بمانعی برخورد کردن
spume U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
fronting U نما طرز برخورد
glad hand <idiom> U بااهمییت برخورد کردن
contacted U اتصال الکتریکی برخورد
he was provoked by my words U سخنان من باو برخورد
inelastic cross section U مقطع برخورد ناکشسان
encounters U رویاروی شدن برخورد
beach foam U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
smash U برخورد خرد کردن
noncontact sports U ورزشهای بدون برخورد
contacting U اتصال الکتریکی برخورد
contacts U اتصال الکتریکی برخورد
meets U : برخورد کردن یافتن
maladdress U برخورد بد ترک ادب
contact U اتصال الکتریکی برخورد
smashes U برخورد خرد کردن
meet U : برخورد کردن یافتن
meetings U اتصال برخورد میتینگ
meeting U اتصال برخورد میتینگ
encounter U رویاروی شدن برخورد
encountering U رویاروی شدن برخورد
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
encountered U رویاروی شدن برخورد
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
calibrated air speed U سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com