English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
low loss ceramics U سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stoneware U سرامیک
ceramic U سرامیک
ceramics industry U صنعت سرامیک
ceramic U وابسته به سفالسازی سرامیک
electrostatic U ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
losses U تلفات
casualties U تلفات
casualty U تلفات
victims U تلفات
mortality U تلفات
total loss U تلفات کل
victim U تلفات
loss U تلفات
fatalities U تلفات
fatality U تلفات
lethal area U منطقه تلفات
kill factor U ضریب تلفات
low loss cable U کابل با تلفات کم
insulation power factor U زاویه ی تلفات
casualties U تلفات و ضایعات
casualty radius U شعاع تلفات
corona losses U تلفات کورونا
loss U تلفات ضایعات
battle casualty U تلفات جنگی
casualty U تلفات و ضایعات
low loss coil U بوبین با تلفات کم
low loss construction U ساختمان کم تلفات
suffers U تلفات دیدن
the losses of the army U تلفات ارتش
mass casualties U تلفات زیاد
suffered U تلفات دیدن
mortality factor U ضریب تلفات
tip loss U تلفات نوک
suffer U تلفات دیدن
total losses U کل تلفات ابی
treble our casualties U سه برابر تلفات ما
magnetic hystersis loss U تلفات هیسترزیس
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
loss replacement U جایگزینی تلفات و ضایعات
casualty radius U شعاع تولید تلفات
vulnerability U در معرض تلفات بودن
low loss capacitor U خازن با تلفات دی الکتریک کم
eddy current losses U تلفات جریان گردابی
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
mass casualties U تلفات و ضایعات شدید
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
interphase transformer loss U تلفات پیچک صنعتی
no load loss U تلف یا تلفات بی باری
casualty agent U عامل ایجاد تلفات و ضایعات
tolls U تعداد تلفات جنگی ضایعه
tolling U تعداد تلفات جنگی ضایعه
toll U تعداد تلفات جنگی ضایعه
to take toll of any one U تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
gear friction losses U تلفات اصطکاکی جعبه دنده
loss U تلفات جنگی ضایعات رزمی
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
escaped water U تلفات اب هنگام بهره برداری
inflicted U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
kill U تلفات منفجر کردن از بین بردن
dielectric loss factor meter U دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
inflict U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
kills U تلفات منفجر کردن از بین بردن
electrical and otherwise U الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
allowance for anticipated U سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
spray attack U پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
gas electric generating set U مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
casualty board U تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
casualty attack U تک غافلگیری که به منظورتولید تلفات انجام میشود تک غافلگیری ش م ر
loss angle U زاویه تلف زاویه تلفات
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
electrotechnical U الکتریکی
electrical U الکتریکی
electric U الکتریکی
electrical conduction U رسانش الکتریکی
spark erossion U فرسایش الکتریکی
electrolytic capacitor U خازن الکتریکی
capacitance U فرفیت الکتریکی
electrolytic iron U اهن الکتریکی
electromagnet U اهنربای الکتریکی
all electric U تماما" الکتریکی
air dielectric U دی الکتریکی هوا
electromigration U مهاجرت الکتریکی
hot seat U صندلی الکتریکی
electric shocks U شوک الکتریکی
electromotor U محرک الکتریکی
electro erosion U فرسایش الکتریکی
electrise U الکتریکی کردن
corona discharge U تخلیه الکتریکی
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
electrical conductivity U رسانندگی الکتریکی
conductivity U رسانندگی الکتریکی
electrical degree U درجه الکتریکی
electrical insulator U عایق الکتریکی
electrical interface U تداخل الکتریکی
electrical model U مدل الکتریکی
electrical prospecting U کاوش الکتریکی
electrical resistivity U مقاومت الکتریکی
electrical schematic U نمودار الکتریکی
electrical transcription U ضبط الکتریکی
electromotor U موتور الکتریکی
electron bombbardment U بمباران الکتریکی
voltaism U ولتاژ الکتریکی
electric filter U صافی الکتریکی
electrifying U الکتریکی کردن
electrify U الکتریکی کردن
electrifies U الکتریکی کردن
electrified U الکتریکی کردن
electrical connections U اتصالات الکتریکی
conduction U رسانایی الکتریکی
electrical U سیستم الکتریکی
electric shock U شوک الکتریکی
electropathy U مداوای الکتریکی
electrovalence U فرفیت الکتریکی
electrovalency U فرفیت الکتریکی
flash fuze U چاشنی الکتریکی
galvano cautery U داغ الکتریکی
gasoline electric U بنزین الکتریکی
gold contacts U اتصالات الکتریکی
gyro compass U قطبنمای الکتریکی
specific conductance U رسانندگی الکتریکی
electroplating U ابکاری الکتریکی
isolating U به صورت الکتریکی
electric wave U موج الکتریکی
electric eye U چشم الکتریکی
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
electrical analogue U مشابهات الکتریکی
electrical angle U زاویه الکتریکی
electrical bounding U اتصال الکتریکی
electrical breeze U وزش الکتریکی
static breeze U وزش الکتریکی
electric energy U انرژی الکتریکی
electric drive U محرکه الکتریکی
electric resistance U مقاومت الکتریکی
electric primer U چاشنی الکتریکی
magic eye U چشم الکتریکی
electric field U میدان الکتریکی
electric unit U واحدهای الکتریکی
electric traction U قوه الکتریکی
electric traction U کشش الکتریکی
electric tension U فشار الکتریکی
electric welding U جوشکاری الکتریکی
electric wind U باد الکتریکی
electric heater U گرم کن الکتریکی
electric force U نیروی الکتریکی
electric flux U شار الکتریکی
electric potential U پتانسیل الکتریکی
electric break down U شکست الکتریکی
electric brake U ترمز الکتریکی
electric balance U تعادل الکتریکی
electric attraction U جاذبه الکتریکی
electric arc U قوس الکتریکی
electric apparatus U دستگاه الکتریکی
electrical conductance U رسانایی الکتریکی
dielectric viscosity U لختی دی الکتریکی
dielectric strength U پایدار دی الکتریکی
dielectric stress U بار دی الکتریکی
dielectric strain U بار دی الکتریکی
dielectric power U قدرت دی الکتریکی
electric bulb U لامپ الکتریکی
electric charge U بار الکتریکی
electric machine U ماشین الکتریکی
electric discharge U تخلیه الکتریکی
electric coupling U پیوست الکتریکی
electric coupling U تزویج الکتریکی
electric control U کنترل الکتریکی
electric contact U کنتاکت الکتریکی
electric constant U ثابت الکتریکی
electric connection U اتصال الکتریکی
electric component U قطعه الکتریکی
electric clock U ساعت الکتریکی
electric circuit U مدار الکتریکی
dielectric polarization U قطبش دی الکتریکی
isolates U به صورت الکتریکی
resistors U مقاومت الکتریکی
resistor U مقاومت الکتریکی
transcriptions U ضبط الکتریکی
engine U موتورغیر الکتریکی
electrolysis U تجزیه الکتریکی
flux U فلوی الکتریکی
tachogenerator U دورسنج الکتریکی
circuits U اتصال الکتریکی
circuits U جریان الکتریکی
charge U بار الکتریکی
circuit U اتصال الکتریکی
circuit U جریان الکتریکی
charges U بار الکتریکی
image U تصویر الکتریکی
discharge U تخلیه الکتریکی
images U تصویر الکتریکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com