English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
power play U وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
hooker U مهاجمی که وسط خط جلو درتجمع است و حق رد کردن توپ را با پا دارد
hookers U مهاجمی که وسط خط جلو درتجمع است و حق رد کردن توپ را با پا دارد
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
attributes U نسبت دادن حمل کردن
giving U نسبت دادن به بیان کردن
gives U نسبت دادن به بیان کردن
attribute U نسبت دادن حمل کردن
attributing U نسبت دادن حمل کردن
give U نسبت دادن به بیان کردن
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
ground grainer U مهاجمی که پیشروی میکند
jink U فریب دادن حریف
deceive U فریب دادن حریف
shut down U شکست دادن حریف
deceiving U فریب دادن حریف
deceives U فریب دادن حریف
deceived U فریب دادن حریف
outroll U شکست دادن حریف
set back U مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
garryowen U مانور مهاجمی بافرستادن توپ هوایی
assigned U نسبت دادن تخصیص دادن
assign U نسبت دادن تخصیص دادن
assigns U نسبت دادن تخصیص دادن
assigning U نسبت دادن تخصیص دادن
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
match U وصلت دادن حریف کسی بودن
matches U وصلت دادن حریف کسی بودن
wipe out U شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
credit U نسبت دادن
impute U نسبت دادن
imputation U نسبت دادن
attributing U نسبت دادن
imputed U نسبت دادن
attributes U نسبت دادن
attribution U نسبت دادن
credited U نسبت دادن
crediting U نسبت دادن
to put down U نسبت دادن
credits U نسبت دادن
relativization U نسبت دادن
imputing U نسبت دادن
imputes U نسبت دادن
lay to U نسبت دادن به
assion U نسبت دادن
ascribed U نسبت دادن
ascribes U نسبت دادن
ascribe U نسبت دادن
attribute U نسبت دادن
ascribing U نسبت دادن
headmen U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
face dodge U گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
headman U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
attaches U نسبت دادن گذاشتن
to bear witness to U شهادت دادن نسبت به
attach U نسبت دادن گذاشتن
attaching U نسبت دادن گذاشتن
trump up U نسبت ناروا دادن
To cast a slur on some one . To speak disparagingly of someone . U نسبت زشتی به کسی دادن
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
ascription U عمل نسبت دادن به چیزی اتصاف
To pin something on someone . U چیزی را به کسی بستن (نسبت دادن )
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
mallet goal U نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
preferentialism U اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
dribbled U رد کردن توپ از حریف
clinching U بغل کردن حریف
clinches U بغل کردن حریف
mark U نشانه کردن حریف
dribble U رد کردن توپ از حریف
clinched U بغل کردن حریف
dribbling U رد کردن توپ از حریف
clinch U بغل کردن حریف
put the ball on the floor U رد کردن توپ از حریف
dribbles U رد کردن توپ از حریف
marks U نشانه کردن حریف
parried U دفع کردن حمله حریف
parrying U دفع کردن حمله حریف
parry U دفع کردن حمله حریف
interference U سد کردن غیرمجاز راه حریف
parries U دفع کردن حمله حریف
to overcrow one's rival U از پیروزی بر حریف شادی کردن
squeezing U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze U سد کردن مدافع حریف با دونفر
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
shoulder block U سد کردن حریف با ضربه شانه
squeezes U سد کردن مدافع حریف با دونفر
hooking U سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
squeezed U سد کردن مدافع حریف با دونفر
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
overplayed U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplays U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
near all U نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
triple team U سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
wraparound check U سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
sweat out U بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
hip check U سد کردن راه حریف با کمر وباسن
hook check U سد کردن راه چوب حریف ازعقب
to row back <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
change of engagement U وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
kneeing U خطای سد کردن راه حریف بازانو
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
disengaging U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jab U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
flea flicker U پاس اشفته برای گیج کردن حریف
jabbed U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
clipped U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spear U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
angle block U سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
speared U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
ceding parry U کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
to turn the tables on any one U وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clippings U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spearing U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clip U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
abuse U بدرفتاری کردن نسبت به
abuses U بدرفتاری کردن نسبت به
abusing U بدرفتاری کردن نسبت به
abused U بدرفتاری کردن نسبت به
trespass against U خطا کردن نسبت به
prorate U به نسبت تقسیم کردن
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
stunts U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check U فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
stunting U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
discriminate against someone U نسبت به کسی تبعیض کردن
asperse U هتک شرف کردن نسبت به
disclaimed U ترک دعوا کردن نسبت به
To show disrespect ( be respectful) to someone. U نسبت به هرکسی بی احترامی کردن
disclaims U ترک دعوا کردن نسبت به
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
disclaim U ترک دعوا کردن نسبت به
disclaiming U ترک دعوا کردن نسبت به
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
invert U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
to orient compound U نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
clinched U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
apportionment U افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
touch football U نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
doubled up U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
indian check U سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
doubled U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com