English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
movable dam U سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
fasces U یک دسته میله که تبری در میان ان قرار داشته وپیشاپیش فرمانداران رومی می بردند و نشان قدرت بوده
lazy lines U سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
expansion unit U وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Marasali U ماراسالی [این روستا که به شیروان معروف بوده در آذربایجان شوروی قرار داشته و نمونه جالبی از فرش محرابی به همراه بته جقه ها در آن بافته می شود.]
monocoque U ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
demountable U قابل انتقال
alienable U قابل انتقال
conductible U قابل انتقال
negotiable U قابل انتقال
conveyable U قابل انتقال
open cheque U چک قابل انتقال
portable U قابل انتقال
negotiates U قابل انتقال
negotiate U قابل انتقال
descendible U قابل انتقال
negotiating U قابل انتقال
transferable U قابل انتقال
transmissive U قابل انتقال
negotiated U قابل انتقال
removable U قابل انتقال
non transferable U غیر قابل انتقال
transferable credit U اعتباراسنادی قابل انتقال
transmissable rights U حقوق قابل انتقال
negotiable papers U اوراق قابل انتقال
transferable credit U اعتبار قابل انتقال
negotiable instrument U سند قابل انتقال
assignable credit U اعتبار قابل انتقال
built in U غیر قابل انتقال
portable program U برنامه قابل انتقال
irremovable U غیر قابل انتقال
shiftable U قابل تعویض یا انتقال
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
inalienably U بطور غیر قابل انتقال
transferable commercial instrument U اوراق تجارتی قابل انتقال
inheritable U میراث بردنی قابل انتقال
removable mass storage U انباره انبوه قابل انتقال
transferable securities U اوراق بهادار قابل انتقال
movable support U تکیه گاه قابل انتقال
bombs U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
commercial paper U اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
removable storage media U رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
floating U پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
cards U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
Anatolia U منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
Quchan U قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
deferred exit U انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
ether U جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
asynchronous U انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
trapezoidal distortion U اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
underway U درمسیر حرکت
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
harder U مستقیما درمسیر موردنظر
hardest U مستقیما درمسیر موردنظر
hard U مستقیما درمسیر موردنظر
demodulator U دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
pole sitter U راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
ess U دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
Tibet U تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
groupware U نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
extension U فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
storage U وسیله ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دستیابی است
extensions U فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
externals U رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external U رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
charactristic velocity U مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
tubing U ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
lay to U قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
counter disengagement U حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
turbocharger U شارژری در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
implicit reference U مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
turbosupercharger U سوپر شارژی در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
scanner U وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners U وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
moto cross U مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
defective U خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
stymies U قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied U قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie U قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing U قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
been U بوده
facts U بوده
has-been U بوده
has-beens U بوده
fact U بوده
i have been U بوده ام
has been U بوده
unilateralism U اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
has-been U بوده است
has been U بوده است
has-beens U بوده است
coffee roaster U قهوه بوده
he has passed the chair U رئیس بوده است
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
interlace U که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند
actions U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
premundane U پیش ازافرینش جهان بوده
chips U قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chip U قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
hosted U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
the oil tins leak U حلبهای نفتی نفت پس می دهند
alphabet U حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
hosts U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
alphabets U حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
rule U موقعیتهایی که یک تابع را شرح می دهند
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
cerberus U سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
menad U حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
She is always making trouble for her friends. U همیشه برای دوستانش درد سر بوده
free thinker U کسیکه دارای فکر ازاد بوده
maenad U حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
judea U یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
how long since is it? U چند وقت پیش بوده است
matrixes U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
format U داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
formats U داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
buttoning U کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
button U کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
matrix U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
psalmodic U مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
buttoned U کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
elam U کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
queen dowager U زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
palating U مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
canon low U دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
circuit U و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
circuits U و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
direction U دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
slapdash U کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند
Refugees believe Germany is a land of milk and honey. U پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
guide bars U خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
assembly U تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
pantograph U دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
syren U یکی از جانورانی که نصف زن ونصف دیگرپرنده بوده است
daimon U خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
daemon U خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
revivor U تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
co respondent U مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
stationery U صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
table U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tables U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
teleconference U کنفرانسی که چند نفر ازمناطق دور با هم انجام می دهند
main U بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
tabled U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tabling U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
i am afriad U برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
Web server U کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
cpu U گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com